English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (3 milliseconds)
English Persian
anything هرچیز
anyone هرچیز
Other Matches
minim هرچیز کوچک
platters هرچیز پهن
flip side پشت هرچیز
minims هرچیز کوچک
apiece هرچیز هریک
pads هرچیز نرم
pad هرچیز نرم
pair هرچیز دو جزئی
platter هرچیز پهن
rib هرچیز شبیه دنده
three decker هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
flip side بخش ثانوی هرچیز
mixed bag هرچیز قاتی پاتی
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
shelf هرچیز تاقچه مانند
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pot هرچیز برجسته ودیگ مانند
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pots هرچیز برجسته ودیگ مانند
potting هرچیز برجسته ودیگ مانند
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
charger دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
chargers دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
pickup هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
behemoth کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pike نوک نیزه هرچیز نوک تیز
dud ترقه خراب هرچیز خراب
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com