English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
fascia هزاره برجسته گچبری سر ستون
fascias هزاره برجسته گچبری سر ستون
Other Matches
architrave گچبری سر ستون
disc [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
milliary هزاره
hazare kist هزاره
double poppy گل هزاره
millenary هزاره
millenniums هزارمین سال هزاره
millennium هزارمین سال هزاره
millennia هزارمین سال هزاره
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
plaster works گچبری
architrave گچبری اطراف در
stucco decoration گچبری تزیینی
tool of the plasterer افزار گچبری
plaster cutting knife کارد گچبری
bead گچبری گردو کوچک
mantel piece گچبری دور بخاری
beads گچبری گردو کوچک
moulded شکل دادن گچبری
bed moulding گچبری بالای کتیبه
mould شکل دادن گچبری
moulds شکل دادن گچبری
molds شکل دادن گچبری
molded شکل دادن گچبری
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
cornices ابزارو گچبری در زیر سقف
cornice ابزارو گچبری در زیر سقف
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post از این ستون بان ستون
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
piled ستون ستون لنگرگاه
pile ستون ستون لنگرگاه
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
striking برجسته
stereometric برجسته
overriding برجسته
par excellence برجسته
mainlining برجسته
mainlined برجسته
pre eminent برجسته
mainline برجسته
cordon bleu برجسته
convex برجسته
relief emboss برجسته
torose برجسته
prominent برجسته
relievo برجسته
rilievo برجسته
salient برجسته
distinguished برجسته
illustrious برجسته
starring برجسته
staring برجسته
ridged برجسته
illustrated برجسته
crowned برجسته
conspicuous برجسته
pre-eminent برجسته
prosilient برجسته
stereometric خط برجسته
eminent برجسته
primed برجسته
primes برجسته
masterwork برجسته
noted برجسته
dominant برجسته
strikingly برجسته
raised برجسته
in relief برجسته
kenspeckle برجسته
illustrous برجسته
mainlines برجسته
prime برجسته
outstandingly برجسته
outstanding برجسته
laureate برجسته
predominant برجسته
of d. برجسته
laureatel شاعر برجسته
illustriously برجسته وار
swell برجسته شیک
swelled برجسته شیک
distinguished برجسته مهم
bas relif نقش کم برجسته
swells برجسته شیک
in relief بطور برجسته
salient pole قطب برجسته
basso relief برجسته کوتاه
feat کار برجسته
high relief نقوش برجسته
milestone مرحله برجسته
stand out برجسته عالی
embossed alphabet الفبای برجسته
stand out برجسته بودن
contour map نقشه برجسته
emboss برجسته کردن
egregious برجسته نمایان
drop shadow سایه برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
milestones مرحله برجسته
eminently بطور برجسته
signalize برجسته کردن
signally بطور برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
premiers هنرپیشه برجسته
premier هنرپیشه برجسته
smatt برجسته زیرکانه
front face سطح برجسته
fash butt welding جوش برجسته
feats کار برجسته
saleintiant برجسته چشمگیر
topography برجسته نگاری
poet laureate شاعر برجسته
piece de resistance فقره برجسته
effigy تصویر برجسته
effigies تصویر برجسته
notbility شخص برجسته
bas relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-reliefs نقش کم برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
premiered هنرپیشه برجسته
premieres هنرپیشه برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
humdinger تفوق برجسته
predominantly بطور برجسته
palmy برجسته کامیاب
saleint برجسته چشمگیر
anaglyph تزئینات برجسته
anaglyph حجاری برجسته
alto relievo برجسته بلند
relievo برجسته کاری
magnific معروف برجسته
relief map نقشه برجسته
relief emboss نقشه برجسته
acrography گچ کاری برجسته
mezzo rillievo نیم برجسته
raised shoulder شانه برجسته
embossed برجسته شده
projection welding جوش برجسته
bossing ارباب برجسته
bosses ارباب برجسته
bossed ارباب برجسته
boss ارباب برجسته
humdingers تفوق برجسته
to make one's mark برجسته شدن
stereoscopic برجسته بین
raised figure طرح برجسته
stereoscopics برجسته نمایی
projected برجسته بودن
cordon bleu آدم برجسته
project برجسته بودن
stucco relief گچبریهای برجسته
affigy تصویر برجسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com