English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Other Matches
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
weekends اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend اخر هفته تعطیل اخر هفته
he was refused employment کردند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
weeks هفته
per week هر هفته
weeklies هفته به هفته
a week یک هفته
weekly هفته به هفته
week هفته
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
they had words باهم نزاع کردند
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
for a week برای یک هفته
this d. a week یک هفته از امروز
eight day هفته کوک
triweekly هر سه هفته یکبار
to morrow week از فردا یک هفته
f.service نمازمعمولی هفته
fair market هفته بازار
inside of a week در یک هفته کمتر
passion week هفته مصیبت
running days ایام هفته
next week هفته گذشته
inside of a week کمتر از یک هفته
weekdays روز هفته
weekday روز هفته
midweek میان هفته
week end اخر هفته
A whole week یک هفته تمام
hebdomad هفت هفته
last week هفته گذشته
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
feria یکی از ایام هفته
Weekend تعطیلات آخر هفته
week day روز معمولی هفته
I will be staying a few days من میخواهم یک هفته بمانم.
nrxt monday دوشنبه این هفته
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
capacitor تا دو هفته نیرو فراهم کند.
passion week هفته پیش از رستاخیز مسیح
ferial مربوط بمیان هفته عیدی
embryo جنین کمتر از هشت هفته
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
Within the next few weeks . درعرض چند هفته آیند ؟
We stayed at the seaside for one week . یک هفته کنا ردریا ماندیم
at least four times a week کم کمش چهار بار در هفته
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
embryos جنین کمتر از هشت هفته
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
foetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
per برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
sempiternal رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
She comes here at least once a week . دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
Every day of the week but Sundays. همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
What is the price per week? قیمت برای یک هفته چقدر است؟
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
thievery دزدی
thieving دزدی
burglaries دزدی
spoliation دزدی
filching دزدی
larceny دزدی
freebooting دزدی
lifting دزدی
thefts دزدی
abstraction دزدی
robbery دزدی
filches دزدی
filched دزدی
filch دزدی
nipped دزدی
brigandism دزدی
nip دزدی
robberies دزدی
theft دزدی
lifted دزدی
nips دزدی
lift دزدی
embezzlement دزدی
lifts دزدی
burglary دزدی
abstractions دزدی
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
petty larceny دله دزدی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
heist دزدی کردن
cribs دزدی ادبی
heist دزدی سرقت
cribbing دزدی ادبی
burgling شب دزدی کردن
burgles شب دزدی کردن
burgle شب دزدی کردن
heists دزدی کردن
heists دزدی سرقت
kleptomania جنون دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
cribbing دله دزدی
cribbed دزدی ادبی
cribbed دله دزدی
crib دزدی ادبی
crib دله دزدی
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
cribs دله دزدی
steals توپ دزدی
steal توپ دزدی
burgled شب دزدی کردن
piracy دزدی ادبی
petit larceny دله دزدی
aggravated theft دزدی مشدد
commit theft دزدی کردن
larcenous مربوط به دزدی
cycle stealing چرخه دزدی
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
shop lifting دزدی از مغازه ها
Shanghai ادم دزدی
plagiarism دزدی ادبی
cabbages دله دزدی
cabbage دله دزدی
larceny petty دزدی کوچک
plagiary دزدی ادبی
pilferage دله دزدی
pickery دله دزدی
abaction گله دزدی
thieve دزدی کردن
intercept توپ دزدی
kidnapping بچه دزدی
kidnapping ادم دزدی
picking دله دزدی
piracy دزدی دریایی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
piracy دزدی دریائی
intercepted توپ دزدی
thievishness خوی دزدی
thievish خوگرفته به دزدی
intercepts توپ دزدی
intercepting توپ دزدی
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com