Dictiornary-Farsi | هنگام اصلاح صورتم را بریدم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم


Other Matches

I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I wipe my face dry.	من صورتم را خشک می کنم.
The stone struch me on the face.	سنگ خورد به صورتم
My face has broken with pimples.	صورتم جوش زده است
I'm fed up with it. <idiom>	ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm fed up with it. <idiom>	من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm sick of it. <idiom>	من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm tired of it. <idiom>	من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
I'm tired of it. <idiom>	ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
I'm sick of it. <idiom>	ازش بریدم. [من و خسته ام کرده.]
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
emendation	اصلاح
regeneration	اصلاح
betterment	اصلاح
adjustments	اصلاح
reconciliation	اصلاح
modification	اصلاح
adjustment	اصلاح
reforming	اصلاح
melioration	اصلاح
amendments	اصلاح
amendment	اصلاح
reparation	اصلاح
atonement	اصلاح
modifiation	اصلاح
reforms	اصلاح
reclamation	اصلاح
shading	اصلاح
improvements	اصلاح
improvement	اصلاح
alternation	اصلاح
rectification	اصلاح
correction	اصلاح
shavind	اصلاح
reform	اصلاح
reformation	اصلاح
arrangements	اصلاح
revisions	اصلاح
arrangement	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
repaired	اصلاح
revision	اصلاح
repair	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
amended	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
self correcting code	کد خود اصلاح
redressed	اصلاح کردن
self improvement	اصلاح خود
modify	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
to sct aright	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
altered	اصلاح کردن
renovation	اصلاح نوسازی
modifying	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
modifies	اصلاح کردن
rectifier	وسیله اصلاح
repented	اصلاح شدن
reformism	اصلاح طلبی
accommodate	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
regenarate	اصلاح شده
emend	اصلاح کردن
repent	اصلاح شدن
emended	اصلاح کردن
emending	اصلاح کردن
repents	اصلاح شدن
rectifier	اصلاح کننده
revises	حک و اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
accommodates	اصلاح کردن
alter	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
redresses	اصلاح کردن
revise	حک و اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
reclaiming	اصلاح شدن
reconcilability	اصلاح پذیری
reclaimed	اصلاح شدن
revising	حک و اصلاح کردن
reclaim	اصلاح شدن
repenting	اصلاح شدن
corrector	اصلاح کننده
improvised	اصلاح شده
modified	اصلاح شده
data modification	اصلاح داده ها
ameliorable	قابل اصلاح
accord	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
accords	اصلاح کردن
accomodate	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب اصلاح
corrigibility	اصلاح پذیری
corrigible	اصلاح پذیر
mendable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
refornable	اصلاح پذیر
amender	اصلاح کننده
amendable	قابل اصلاح
address modification	اصلاح آدرس
address modification	اصلاح نشانی
reformatories	کانون اصلاح
yates correction	اصلاح یتیس
rectifies	اصلاح کردن
reformation	اصلاح اساسی
rectified	اصلاح کردن
emendator	اصلاح کننده
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
alters	اصلاح کردن
reformists	اصلاح طلبانه
reformists	اصلاح طلب
reformist	اصلاح طلبانه
reformist	اصلاح طلب
meliorate	اصلاح کردن
mender	اصلاح کننده
rectify	اصلاح کردن
modification	پیرایش اصلاح
improvability	اصلاح شدنی
improvably	اصلاح پذیر
improver	اصلاح کننده
incorrigible	اصلاح ناپذیر
correctives	اصلاح کننده
modification	اصلاح مدل
eugenics	اصلاح نژاد
corrective	اصلاح کننده
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
reformatory	کانون اصلاح
betterment	اصلاح بهبود
night tide	هنگام شب
during	هنگام
seasoned	هنگام
night season	هنگام شب
nightfall	شب هنگام
at night	شب هنگام
at dark	هنگام شب
oestrum	هنگام
night season	شب هنگام
nighttide	شب هنگام
at nightfall	شب هنگام
moments	هنگام
term	هنگام
termed	هنگام
terming	هنگام
seasons	هنگام
season	هنگام
moment	هنگام
times	هنگام
timed	هنگام
time	هنگام
at the same moment	در آن هنگام
night time	هنگام شب
night-time	هنگام شب
gamut	هنگام
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
repentance	اصلاح مسیر زندگی
interbreed	اصلاح نژاد کردن
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
shaveling	ادم اصلاح کرده
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
reformer	مصلح اصلاح طلب
shaving	اصلاح صورت تراشی
linebreed	اصلاح نژادی کردن
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
reformers	مصلح اصلاح طلب
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
revisional	چاپ اصلاح شده
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
revised edition	چاپ اصلاح شده
revised drawing	رسم اصلاح شده
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
recension	چاپ اصلاح شده
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
correction for guessing	اصلاح برای حدس
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
solicitorship	اصلاح فیما بین
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر