English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
Other Matches
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
to fix quota تعیین سهمیه کردن
airlift ترابری هوایی
airlifted ترابری هوایی
airlifts ترابری هوایی
airlifting ترابری هوایی
air carrier شرکت ترابری هوایی
air movement of patients ترابری هوایی بیماران
tactical airlift ترابری تاکتیکی هوایی
air transport group گروه ترابری هوایی
air transport operation عملیات ترابری هوایی
air transportable قابل ترابری هوایی
attached airlift service یکان ترابری هوایی زیرامر
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
designative اشاره کننده تعیین کننده
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
determinative تعیین کننده
determinant تعیین کننده
determinants تعیین کننده
indicating تعیین کننده
crucial تعیین کننده
crucially تعیین کننده
determinant عامل تعیین کننده
electroscope تعیین کننده برق
coefficient of determination ضریب تعیین کننده
rorschach determinant تعیین کننده رورشاخ
form determinant تعیین کننده شکل
dream determinant تعیین کننده رویا
determinants عامل تعیین کننده
crucial experiment ازمایش تعیین کننده
oddsmaker تعیین کننده امتیاز
determining tendency گرایش تعیین کننده
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
laser disignator تعیین کننده هدف لیزری
driving range علامت تعیین کننده فاصله ها
authenticator تعیین کننده سیستم نشانی
rate determining step مرحله تعیین کننده سرعت
allocations سهمیه سهمیه دادن
allocation سهمیه سهمیه دادن
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
doppler radar رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
words of limitation الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
air intercept رهگیری کننده هوایی
aircontroller کنترل کننده هوایی
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
nuisance raid تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
barrier combat air patrol گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
localizer انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
freddie اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
marker circle دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
stern attack در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
markers تعیین کننده شاخص هدف شاخص
marker تعیین کننده شاخص هدف شاخص
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
shipping ترابری
transport ترابری
transported ترابری
transports ترابری
transporting ترابری
transportation ترابری
allowance سهمیه
quota سهمیه
allotments سهمیه
quotas سهمیه
allotment سهمیه
contributions سهمیه
contribution سهمیه
ration سهمیه
rations سهمیه
scantling سهمیه
coupons سهمیه
coupon سهمیه
rationed سهمیه
allowances سهمیه
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
transported ترابری کردن
seaboat قایق ترابری
transporting ترابری کردن
transport ترابری کردن
transporting ترابری حامل
transport ترابری حامل
assault lift ترابری هجومی
transported ترابری حامل
cargo transport هواپیمای ترابری
portability قابلیت ترابری
transports ترابری کردن
transports ترابری حامل
pay load فرفیت ترابری
quotas سهمیه بندی
import quota سهمیه وارداتی
import quotas سهمیه وارداتی
appointment quota سهمیه مشاغل
export quotus سهمیه صادرات
ammunition credit سهمیه مهمات
quotations سهمیه بندی
quota agreement موافقت سهمیه
quota sample نمونه سهمیه
sale quota سهمیه فروش
appointment quota سهمیه ماموریت
quotation سهمیه بندی
authorized allowance سهمیه مجاز
rationing سهمیه بندی
quota سهمیه بندی
less than release unit یکان درخط ترابری
cf قیمت و هزینهی ترابری
pipage ترابری بوسیله لوله
pipeage ترابری بوسیله لوله
attack transport ناو ترابری نیروی تک
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
Berlin Transport Authority [BVG] اداره ترابری برلین
ration خارج قسمت سهمیه
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
ammunition credit سهمیه مهمات ذخیره
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
target allocation سهمیه بندی هدف
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
rationing system نظام سهمیه بندی
rationed خارج قسمت سهمیه
general allotment سهمیه عمومی یا کلی
consolidated table of allowance جدول سهمیه مشترک
common table of allowance جداول سهمیه عمومی
consolidated table of allowance جدول سهمیه عمومی
quota share treaty قرار سهمیه بندی
table of allowance جدول سهمیه مجاز
rations خارج قسمت سهمیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com