Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
neuromuscular
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
Other Matches
neuromuscular coordination
هماهنگی عصبی- عضلانی
parkinsonism
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
liminal
وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
preganglionic
وابسته به جلو عقده عصبی
parasympathetic
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
neuralgia
درد عصبی مرض عصبی
nervation
ساختمان عصبی شبکه عصبی
dystaxia
رعشه عضلات
flabby
دارای عضلات شل
skeletal muscles
عضلات مخطط
contralateral muscles
عضلات مخالف
tetany
کزاز عضلات
antigravity muscles
عضلات ضد گرانش
catalepsy
جمود عضلات
relaxation
شل کردن عضلات
contralateral muscles
عضلات مقابل
kymograph
انقباض عضلات و غیره
ligamentary
مربوط به رباط عضلات
Firm muscles ( flesh ) .
عضلات (گوشت ) محکم
vaginismus
گرفتگی عضلات مهبل
vaginism
گرفتگی عضلات مهبل
guiding
عضلات کمکی مجاور
cramp in the calf
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
sarcous
عضلانی
muscular
عضلانی
muscled
عضلانی
hamstringing
عضلات عقب ران زردپی
tics
انقباض غیر عادی عضلات
pleurodynia
درد پهلوو عضلات سینه
tic
انقباض غیر عادی عضلات
hamstring
عضلات عقب ران زردپی
hamstrings
عضلات عقب ران زردپی
catalepsy
تصلب وسخت شدن عضلات
extrinsic eye muscles
عضلات برون چرخشی چشم
abasia
عدم همکاری عضلات محرکه
hamstrung
عضلات عقب ران زردپی
pleuralgia
درد پهلوو عضلات سینه
muscular spindle
دوک عضلانی
muscular fatigue
خستگی عضلانی
muscular endurance
استقامت عضلانی
dystrophy
پلاسیدگی عضلانی
intramuscular
درون عضلانی
stiffness
کوفتگی عضلانی
cramps
گرفتگی عضلانی
thews
نیروی عضلانی
tethanus
گرفت عضلانی
muscular dystrophy
تحلیل عضلانی
cramp
گرفتگی عضلانی
clonus
تشنج عضلانی
muscularity
عضلانی بودن
myoclonus
گرفتگی عضلانی
muscles
نیروی عضلانی
proprioceptor
گیرنده عضلانی
muscle
نیروی عضلانی
myasthenia
ضعف عضلانی
musculature
نظام عضلانی
asynergia
ناهماهنگی عضلانی
muscleman
آدم عضلانی
beefcake
آدم عضلانی
brawniness
عضلانی بودن
meathead
آدم عضلانی
myoneural
عضلانی وعصبی
sweeney
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
sweeny
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
muscle tonus
کشیدگی طبیعی عضلانی
moton
طرح عمل عضلانی
brawn
نیرو نیروی عضلانی
hypertonicity
فزونی تونوس عضلانی
muscular dystrophy
تحلیل وفاسد عضلانی
fine miscle movement
حرکت فریف عضلانی
myokinetic test
ازمون جنبش عضلانی
cramp
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramps
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
fibrillation
انقباض بی نظم رشتههای عضلانی
paretic
دچار فلج ناقص یا عضلانی
broken fibres
تار عضلانی پاره شده
paresis
فلج خفیف ضعف عضلانی
dystonia
اختلال کشیدگی طبیعی عضلانی
knee flexion and extension machine
دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
muscle bound
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
muscle up
بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
musculature
وضع وترتیب ماهیچه ها ساختمان عضلانی
charley horse
کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
fasciculus
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
psychomotor
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
achalasia
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
keyed up
<idiom>
عصبی
engram
رد عصبی
nervelessness
بی عصبی
abnerval
عصبی
neurogram
رد عصبی
on pins and needles
<idiom>
عصبی
overwrought
عصبی
neural
عصبی
nervous
عصبی
twitchy
عصبی
neurotic
عصبی
uptight
عصبی
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
nerves
رشته عصبی
nervous system
دستگاه عصبی
plexus
شبکه عصبی
nerve block
وقفه عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
nervous systems
دستگاه عصبی
nerve cell
یاخته عصبی
shocks
حمله عصبی
neural reverbration
ارتعاش عصبی
nerve fibre
تار عصبی
nerve
رشته عصبی
neurofibril
تار عصبی
interneuron
داخل عصبی
nerve center
مرکز عصبی
nerve ending
پایانه عصبی
nerve deafness
کری عصبی
interneural
داخل عصبی
nerve current
جریان عصبی
shock
حمله عصبی
psychochemical agent
گاز عصبی
shocked
حمله عصبی
nerve cell
سلول عصبی
neuroplexus
شبکه عصبی
lose temper
<idiom>
عصبی شدن
neuritis
التهاب عصبی
willies
حمله عصبی
neural satiation
اشباع عصبی
neural network
شبکه عصبی
anorexia nervosa
بی اشتهایی عصبی
causalgia
سوزش عصبی
neural induction
القای عصبی
neuralgia
درد عصبی
neural discharge
تخلیه عصبی
neural bond
پیوند عصبی
neural conduction
رسانش عصبی
Relax!
عصبی نشو!
neural arc
قوس عصبی
neural lesion
ضایعه عصبی
neurons
یاخته عصبی
ganglion
غده عصبی
neuron
یاخته عصبی
nerve impulse
تکانه عصبی
nerve path
گذرگاه عصبی
nerve plexus
شبکه عصبی
neurocyte
یاخته عصبی
nerve tissue
بافت عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
عصبی بودن
nervelessly
از روی بی عصبی
neural circuit
مدار عصبی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
discharge
شلیک عصبی تخلیه
parasympathetic nervous system
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
neurogenic
دارای ریشه عصبی
tensed
عصبی وهیجان زده
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی
jittery
وحشت زده و عصبی
preganglionic
قبل از عقده عصبی
discharges
شلیک عصبی تخلیه
neurotransmitter
انتقال دهنده عصبی
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
neuropsychiatric
مرض روانی و عصبی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
neuropath
دچار اختلالات عصبی
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی سمپاتیک
neuroblast
یاخته رویانی عصبی
tense
عصبی وهیجان زده
bradyarthria
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
tensing
عصبی وهیجان زده
visceral nervous system
دستگاه عصبی احشایی
tracts
دسته تار عصبی
tract
دسته تار عصبی
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
commissure
بافت عصبی رابط
hysteria
هیستری حمله عصبی
vegetative nervous system
دستگاه عصبی نباتی
unipolar
سلولهای عصبی یک قطبی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com