English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
Other Matches
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
reflectional صیقلی وابسته بطرز تفکر
subjective وابسته بطرز تفکر شخص
reflective صیقلی وابسته بطرز تفکر
prepositions استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
preposition استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
in due form بطرز شایسته
colloquially بطرز محاوره
modernly بطرز نوین
pleasingly بطرز خوش
anew بطرز نوین
bonnily بطرز زیبا ودلپذیر
courtly باوقار بطرز چاپلوسانه
courtliest باوقار بطرز چاپلوسانه
courtlier باوقار بطرز چاپلوسانه
modernized بطرز نوینی دراوردن
modernizes بطرز نوینی دراوردن
modernize بطرز نوینی دراوردن
modernizing بطرز نوینی دراوردن
modernises بطرز نوینی دراوردن
modernising بطرز نوینی دراوردن
modernised بطرز نوینی دراوردن
noticeably بطرز قابل ملاحظه
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
ingredient اجزاء
ingredients اجزاء
components اجزاء
component اجزاء
mechanisms اجزاء مکانیکی
mechanism اجزاء مکانیکی
electronic components اجزاء الکترونیکی
idle component اجزاء کور
shuttering اجزاء قالببندی
parts list لیست اجزاء
part list فهرست اجزاء
soil separates اجزاء بافت خاک
compositions نسبت اجزاء سازنده
composition نسبت اجزاء سازنده
features of project اجزاء اصلی یک طرح
parts programmer برنامه نویس اجزاء
mechanisms اجزاء متشکله چیزی
mechanism اجزاء متشکله چیزی
colony استقرار
stability استقرار
downloading استقرار
establishment استقرار
establishments استقرار
pitches استقرار
localization استقرار
pitch استقرار
solidification استقرار
installations استقرار
installation استقرار
mounting استقرار
settlement استقرار
settlements استقرار
sessility استقرار
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
lunulate دارای اجزاء هلالی شکل
stationed استقرار یافتن
station استقرار یافتن
crimping groove شیار استقرار
seats سکوی استقرار
stanchion سکوی استقرار
confirmation تثبیت استقرار
delocalization عدم استقرار
yoke دوشاخه استقرار
yoke پایه استقرار
stations استقرار یافتن
seat سکوی استقرار
centralisation استقرار درمرکز
centralization استقرار درمرکز
tent striking فرمان ضد استقرار
permanent emplacement استقرار دایمی
lodgment area منطقه استقرار
posteriori ازراه استقرار
restoration استقرار مجدد
positioning band حلقه استقرار
seated سکوی استقرار
angle of repose زاویه استقرار
reintegration استقرار مجدد
piecemeal به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
configuration ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
configurations ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
alt azimuth mounting استقرار سمت- ارتفاعی
lodgment منزل گیری استقرار
lodgement منزل گیری استقرار
seating محل استقرار نشیمن
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
angle of repose حداکثر شیب استقرار
downloading utility برنامه کمکی استقرار
set up اماده بکار استقرار
automatic font downloading استقرار خودکار فونت
network topology چگونگی استقرار شبکه
equatorial mounting استقرار معدل النهاری
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
settling rounds تیر استقرار قنداق توپ
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
make up <idiom> استقرار وسایل تزئین وآرایش
downloadable font فونت قابل استقرار در حافظه
metacenter نقطه استقرار وثبات یاتوازن
anchor line cable کابل استقرار چتردر هواپیما
contrasted اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
contrasting اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
contrasts اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
contrast اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
settle مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
gun post سوراخ محل استقرار لوله توپ
cannelure شیار استقرار پوکه روی گلوله
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
cannelure شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
sponson سکوی استقرار توپ روی برجک
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
compensator ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
beef up افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
braced گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
base piece پایه پایه استقرار
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
sexual organs وابسته به
federated وابسته
federate وابسته
contingents وابسته
interdependent وابسته
relative وابسته
subordinating وابسته
federates وابسته
federating وابسته
tuitionary وابسته به
subordinates وابسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com