English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
idiosyncratic وابسته به حالت ویژه
Other Matches
quantum state ویژه حالت
energy eigenstate ویژه حالت انرژی
individualizing حالت ویژه دادن
individualizes حالت ویژه دادن
peronality of laws حالت ویژه قانون
individualized حالت ویژه دادن
individualised حالت ویژه دادن
bested دارای حالت ویژه
individualize حالت ویژه دادن
individualising حالت ویژه دادن
individualises حالت ویژه دادن
geogonostical وابسته به خارههای ویژه زمین
cliquish وابسته بیک دسته ویژه
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
hydrometric وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
geogonostic وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
ritualist ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
specialists ویژه گر
specific ویژه
special character ویژه
specialist ویژه گر
specifics ویژه
prerogatives حق ویژه
adhoc ویژه
special ویژه
prerogative حق ویژه
particulars ویژه
priviege حق ویژه
special <adj.> ویژه
extra <adj.> ویژه
paticular ویژه
privilege حق ویژه
expert ویژه گر
idiocrasy ویژه
express ویژه
expressing ویژه
expresses ویژه
experts ویژه گر
extra special ویژه
particular ویژه
nett ویژه
specially ویژه
specific humidity نم ویژه
nets ویژه
peculiar ویژه
net ویژه
expressed ویژه
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
conizance نشان ویژه
lingoes زبان ویژه
bylaw قانون ویژه
proper value ویژه مقدار
specialises ویژه گری
specialising ویژه گری
morbid ویژه ناخوشی
standing order اوامر ویژه
standing orders اوامر ویژه
specialty ویژه گری
special case مورد ویژه
lingo زبان ویژه
characteristically نشان ویژه
special bastard حرامزاده ویژه
characteristic root ویژه مقدار
habiliments جامه ویژه
characteristic number ویژه مقدار
characteristic نشان ویژه
characteristic function ویژه تابع
cariologist ویژه گر قلب
special effects جلوههای ویژه
special agreement قرارداد ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
juvenile ویژه نو جوانان
juveniles ویژه نو جوانان
extra equipment متعلقات ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
experts ویژه کار
expert ویژه کار
specific lattice شبکه ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
specific heat دمای ویژه
version شرح ویژه
versions شرح ویژه
specific rotation چرخش ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
speleologist ویژه گر غارشناسی
garb پوشاک ویژه
dead weights ویژه وزن
dead weight ویژه وزن
specific yield ابدهی ویژه
specific weight وزن ویژه
specific weight سنگینی ویژه
specific volume حجم ویژه
specific viscosity گرانروی ویژه
nutritionist ویژه گر تغذیه
nutritionists ویژه گر تغذیه
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
special symbol نماد ویژه
monograph ویژه نگاشت
special passport پاسپورت ویژه
specialist ویژه کار
specialists ویژه کار
special party گروه ویژه
zoologist ویژه گرجانورشناسی
special duty کار ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special deposits سپردههای ویژه
special verdict تصمیم ویژه
species specific نوع- ویژه
specific cost هزینه ویژه
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
equity capital ارزش ویژه
endemical ویژه یک قوم
specific heat گرمای ویژه
electrical resistivity مقاومت ویژه
eigenvalue ویژه مقدار
specific drawdown افت ویژه
specific donor دهنده ویژه
eigenfunction ویژه تابع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com