Dictiornary-Farsi | وابستگی متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
interdependence	وابستگی متقابل


Other Matches

counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
dependency	وابستگی
dependence	وابستگی
dependencies	وابستگی
affiliations	وابستگی
affiliation	وابستگی
interdependence	وابستگی
pertinence or nency	وابستگی
kindred	وابستگی
interdependency	وابستگی
coherence	وابستگی
proximity of blood	وابستگی
correlation	وابستگی
contingencies	وابستگی
contingency	وابستگی
connexions	وابستگی
coherency	وابستگی
relation	وابستگی
connection	وابستگی
dependance	وابستگی
contiguity	وابستگی
attachment	وابستگی
affinity	وابستگی
affinities	وابستگی
disrelation	عدم وابستگی
direct relationship	وابستگی مستقیم
field dependence	وابستگی میدانی
clericalism	وابستگی به روحانیت
nasality	وابستگی به بینی
dependence effect	اثر وابستگی
dualistic dependency	وابستگی دوگانه
intercorrelation	وابستگی درونی
agnation	وابستگی پدری
relationships	وابستگی نسبت
drug dependency	وابستگی دارویی
export dependence	وابستگی صادرات
pertinency	وابستگی دخل
contingency coefficient	ضریب وابستگی
contingency table	جدول وابستگی
relationship	وابستگی نسبت
pertinence	وابستگی دخل
relational	وابستگی رابطهای
sensuousness	وابستگی به حواس
vassalage	وابستگی بیعت
prospectiveness	وابستگی به اینده
ties	اتحاد وابستگی
tobacco dependence	وابستگی به توتون
parentela	نسب وابستگی
tie	اتحاد وابستگی
nodality	وابستگی به گره
oral dependence	وابستگی دهانی
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
profaneness	وابستگی بچیزهای جسمانی
a newspaper's political affiliation	وابستگی سیاسی روزنامه ها
bipartisanship	وابستگی بدو حزب
symbiotic psychosis	روان پریشی وابستگی
associations	وابستگی وابسته سازی
association	وابستگی وابسته سازی
hardware dependent	وابستگی سخت افزاری
otherworldiness	وابستگی بجهان اینده
unattached	بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
plebeianness	وابستگی به طبقه رنجبریا عوام
mainstay	وابستگی عمده نقطه اتکاء
irrelatively	بی انکه وابستگی داشته باشد
mainstays	وابستگی عمده نقطه اتکاء
off the point	بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly	بدون اینکه وابستگی داشته باشد
free lance	کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
polar	متقابل
countered	متقابل
countering	متقابل
counter	متقابل
opposing	متقابل
reciprocal	متقابل
opposed	متقابل
mutual	متقابل
reciprocative	متقابل
interactive	متقابل
correspounding	متقابل
interactional	متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counterattack	حمله متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
cross purpose	قصد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
cross bill	شکایت متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
cross action	دعوی متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counterwork	عمل متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross index	شاخص متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
opposite phase	فاز متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
reciprocation	عمل متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
set off	دعوی متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
mutual induction	القای متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
iteraction	عمل متقابل
logrolling	همکاری متقابل
m	القاگری متقابل
inter play	اثر متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
interrelationships	رابطه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
counter attraction	کشش متقابل
cross check	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
counter	ضربت متقابل
reciprocity	عمل متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
retaliation	عمل متقابل
antitype	نوع متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
back pressure	فشار متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
interaction	اثر متقابل
counter transference	انتقال متقابل
interplay	اثر متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter purchase	خرید متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
counter trade	تجارت متقابل
recrimination	تهمت متقابل
counteraction	اقدام متقابل
recrimination	اتهام متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter current	جریان متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
interaction	عمل متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
interaction	کنش متقابل
reciprocal	عمل متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offensive	حمله متقابل
riposting	ضربه متقابل زدن
rebut	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
rebutting	جواب متقابل دادن
intract	عمل متقابل کردن
counteract	عمل متقابل کردن
intervisibility	قابلیت دید متقابل
ripostes	ضربه متقابل زدن
riposted	ضربه متقابل زدن
repost	ضربه متقابل زدن
internecine	کشتار متقابل قاتل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
retaliation	عکس العمل متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
interaction	عکس العمل متقابل
visual interaction	کنش متقابل بصری