English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English Persian
acre واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
Other Matches
measure مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
fathom واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathomed واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathoms واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathoming واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
footcandle واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
millibar واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
diamond مربع بزرگ زمین بیس بال
facsimile transceiver واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
storing واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
decibels واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
decibel واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
box defence تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
lattice design طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
acres برای سنجش زمین
acre برای سنجش زمین
cavation [حفر زمین برای سرداب]
cavaizion [حفر زمین برای سرداب]
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
dual دو واحدی
basket hanger بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
five unit code کد پنج واحدی
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
desalination plant واحدی جهت گرفتن املاح
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
measurement مساحت
areas مساحت
measurements مساحت
area مساحت
spaces مساحت
space مساحت
modular accounting package برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
wing area مساحت بال
disc area مساحت دیسک
area chart نمودار مساحت
planimeter مساحت سنج
area of a triangle مساحت مثلث
areas مساحت سطح
surface area مساحت سطح
gateage مساحت دهانههای یک سد
area مساحت سطح
cadre واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
neper واحدی که نسبت اسکالر دوجریان را نشان میدهد
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
shield صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shields صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
Hewlett Packard LaserJet چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
Hewlett Packard چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
hp laserjet چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
area of a circle مساحت دایره [ریاضی]
area of a disc مساحت دایره [ریاضی]
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
circular mil مساحت دایرهای به قطر یک میل
wing loading نسبت وزن کل به مساحت یال
density تراکم الیاف [در یک مساحت معین]
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
posts وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posted وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
area of a disc مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
area of a circle مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
triplicate سه برابر سه برابر کردن
disc loading نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
cylinder block بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
nibbling به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
square مربع
sq مربع
rectangles مربع
quadrangular مربع
foursquare مربع
squaring مربع
rectangle مربع
quadrangle مربع
quadrangles مربع
squared مربع
chi square مربع خی
squares مربع
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
squarish تقریبا مربع
four-square کاملا مربع
mean square یک مربع حسابی
square foot فوت مربع
rectangle مربع مستطیل
whole brick اجر مربع
square mil میل مربع
square metre متر مربع
chi square distribution توزیع مربع خی
rectangles مربع مستطیل
quadrature مربع سازی
square matrix ماتریس مربع
square wave موج مربع
square inch اینچ مربع
square knot گره مربع
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
packing تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
dip Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dips Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
weight zone مربع وزن گلوله
squares مربع توان دوم
square مربع توان دوم
sieving الک با سوراخ مربع
squaring مربع توان دوم
prams قایق کف پهن ته مربع
sieves الک با سوراخ مربع
hectares ده هزار متر مربع
color square مربع رنگ نما
hectare ده هزار متر مربع
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
scow قایق کف پهن ته مربع
sieve الک با سوراخ مربع
cosecant squared beam اشعه با مربع کوسکانت
pram قایق کف پهن ته مربع
squared مربع توان دوم
ship rigged دارای بادبان مربع
ounce per inch square اونس اینچ مربع
square pyramid هرم مربع القاعده
formee دارای انتهای مربع
square toed دارای پنجه مربع
diamond charge خرج مربع شکل
box spar تیرکهای با مقطع مربع
sieved الک با سوراخ مربع
square number مربع کامل [ریاضی]
doubled دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
boxes مربع روی ورقه محاسبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com