Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
input control unit
واحد بازرسی ورودی
Other Matches
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
input unit
واحد ورودی
input block
واحد ورودی
central
واحد ورودی و خروجی
input output unit
واحد ورودی- خروجی
I/O module
واحد داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input/output module
واحد داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
symbolic i/o assignment
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
microprocessor
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gates
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
list
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
dac
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
approach channel
کانال ورودی- نهر ورودی
inputted
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adders
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
analogues
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input
توان ورودی ورودی
inputted
توان ورودی ورودی
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
inspectorship
بازرسی
controlling
بازرسی
control
بازرسی
controls
بازرسی
inspecting
بازرسی
inspect
بازرسی
inspected
بازرسی
audited
بازرسی
auditing
بازرسی
audits
بازرسی
controllership
بازرسی
surveys
بازرسی
surveyed
بازرسی
survey
بازرسی
check
بازرسی شد
checks
بازرسی شد
cross examination
بازرسی
perambulation
بازرسی
inspects
بازرسی
audit
بازرسی
visitation
بازرسی
inquiries
بازرسی
examine
بازرسی
examines
بازرسی
inspection
بازرسی
visitations
بازرسی
examined
بازرسی
examen
بازرسی
visit
بازرسی
inquiry
بازرسی
visited
بازرسی
visits
بازرسی
examining
بازرسی
examination
بازرسی
examinations
بازرسی
checked
بازرسی شد
seach
بازرسی کردن
manholes
اطاقک بازرسی
manhole
اطاقک بازرسی
examinations
بازرسی معاینه
certificate of inspection
گواهی بازرسی
audit
بازرسی رسیدگی
examination
بازرسی معاینه
audited
بازرسی رسیدگی
searcher warrant
اجازه بازرسی
probes
میله بازرسی
certificate of survey
گواهی بازرسی
check point
نقطه بازرسی
to look over
بازرسی کردن
examining
بازرسی کردن
checkup
بازرسی کلی
detection
بازیابی بازرسی
probe
میله بازرسی
examined
بازرسی کردن
searched
تکاپو بازرسی
examine
بازرسی کردن
survey report
گزارش بازرسی
audits
بازرسی رسیدگی
examines
بازرسی کردن
probed
میله بازرسی
auditing
بازرسی رسیدگی
scrutineer
بازرسی فنی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
check
بازرسی کردن
searches
تکاپو بازرسی
inspect
تحقیق بازرسی
martitime survey
بازرسی دریائی
inspect
بازرسی کردن
searches
بازرسی کردن
searchingly
تکاپو بازرسی
control
بازرسی کردن
searchingly
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
controls
بازرسی کردن
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
inspection certificate
گواهی بازرسی
inspectional
مربوط به بازرسی
inspected
بازرسی کردن
inspected
تحقیق بازرسی
checked
بازرسی کردن
checks
بازرسی کردن
inspection
بازرسی و بازبینی
search
تکاپو بازرسی
search
بازرسی کردن
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
inspects
تحقیق بازرسی
inspects
بازرسی کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
inspecting
بازرسی کردن
searched
بازرسی کردن
jerque
بازرسی کشتی
inquiry documents
اسناد بازرسی
identity control
بازرسی شناسنامه
survey
بازرسی کردن
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
committee of inquiry
کمیته بازرسی
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
untested
<adj.>
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
to rummage
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
to search after
بازرسی کردن
cargo checking
بازرسی بار
surveys
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
investigating committee
کمیته بازرسی
vidimus
بازرسی حساب
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
identity check
بازرسی شناسنامه
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
non destructive inspection
بازرسی غیر مخرب
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
control
بازرسی نظارت جلوگیری
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
cleared without examination
ترخیص بدون بازرسی
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
domiciliary visit
بازرسی خانه شخص
checks
امتحان کردن بازرسی
search warrants
حکم بازرسی و ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
checked
امتحان کردن بازرسی
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
contractor inspection system
سیستم بازرسی پیمانها
check
امتحان کردن بازرسی
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
check sweeping
بازرسی مین روبی
cwe
ترخیص بدون بازرسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com