English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
big business واحد تجاری بزرگ
Other Matches
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
big blue ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
for-profit <adj.> تجاری
commerical تجاری
relating to business <adj.> تجاری
commercial <adj.> تجاری
business <adj.> تجاری
commercial تجاری
mercantile تجاری
corporate [commercial] <adj.> تجاری
trade discount تخفیف تجاری
trademarks مارک تجاری
balance of trade تراز تجاری
trademark مارک تجاری
trades unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه تجاری
trademark علامت تجاری
trade cycle دور تجاری
trade union اتحادیه تجاری
trademarks علامت تجاری
trade name اسم تجاری
commercial area منطقه تجاری
commercial attache وابسته تجاری
commercial marine کشتی تجاری
trade balance موازنه تجاری
commerical language زبان تجاری
trade barrier ممانعت تجاری
trade credit اعتبار تجاری
consortia ائتلاف تجاری
consortiums ائتلاف تجاری
trade fairs نمایشگاه تجاری
deal توافق تجاری
trade fair نمایشگاه تجاری
consortium ائتلاف تجاری
trade names اسم تجاری
trade barriers موانع تجاری
deals توافق تجاری
business failure ناکامی تجاری
business failure شکست تجاری
business enterprise بنگاه تجاری
business cycle دور تجاری
instrument of commerce سند تجاری
brand علامت تجاری
trade price قیمت تجاری
trade restriction محدودیت تجاری
businesses شرکت تجاری
branding علامت تجاری
management group ائتلاف تجاری
argosy کشتی تجاری
commercials اگهیهای تجاری
brands علامت تجاری
business شرکت تجاری
commercial company شرکت تجاری
business inventories موجودی تجاری
trade mark علامت تجاری
business graphics گرافیکهای تجاری
commercial relations مناسبات تجاری
business mechines ماشینهای تجاری
franchise حق اشتراک تجاری
memorandum of association شرکتنامه تجاری
factorship نمایندگی تجاری
market freedom ازادی تجاری
balance of trade موازنه تجاری
free zone منطقه ازاد تجاری
trade agreement موافقت نامه تجاری
trade balance surplus مازاد تراز تجاری
trade balance deficit کسری تراز تجاری
extensions تمدید اسناد تجاری
businedd data processing داده پردازی تجاری
liner trade کشتیرانی منظم تجاری
franchises حق استفاده از اسم تجاری
franchise حق استفاده از اسم تجاری
advertising تبلیغ و آگهی تجاری
to go away [off] on business به سفر تجاری رفتن
small business computer کامپیوتر کوچک تجاری
to go away on a business trip به سفر تجاری رفتن
trade cycle دوره فعالیت تجاری
extension تمدید اسناد تجاری
business software نرم افزارهای تجاری
commercial road traffic ترافیک جاده تجاری
business data processing داده پردازی تجاری
trade pack بسته بندی تجاری
refusal to accept a bill نکول اسناد تجاری
tight squeeze <idiom> شرایط سخت تجاری
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
procyclical در جهت دور تجاری
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
cutty sark نام تجاری نوعی ویسکی
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
comecon گروه تجاری بلوک شرق
common business oreinted language زبان با گرایش متداول تجاری
registered trade mark علامت تجاری ثبت شده
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
kaypro علامت تجاری کامپیوترهای قابل حمل
prestel سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
edu سسه تحصیلاتی است ونه شرکت تجاری
depressions کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
entrepremership اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
presentation graphics گرافیک برای نمایش اطلاعات تجاری یا داده
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
depression کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
business park [ساخت شرکت تجاری در منطقه ای با چشم انداز طبیعی]
frameworks صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
framework صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
consumer advertising تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
accounts package نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
finance house شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
enterpreneur شخصی که یک سازمان تجاری را پایه گذاری کرده واداره میکند
accounting package نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
turning points نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
BIX سیستم تجاری online که توسط مجله Byte ساخته شده است
biz نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
cobol زبان برنامه سازی که بیشتر در برنامههای کاربردی تجاری به کار می رود
turning point نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
visicalc یک برنامه مشهور صفحه گسترده الکترونیکی نام تجاری یک بسته نرم افزاری
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
refinanced تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
refinance تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
cobol Language BusinessOriented Common یک زبان برنامه نویسی سطح بالا برای کاربردهای تجاری
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
presentation software برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد
sbc یک کامپیوتر کوچک با قابلیت اجرای انواعی ازکاربردهای اساسی تجاری Computer Board Single یک برد CPU ,
Delphi مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
Eudora برنامه نرم افزاری تجاری معروف برای ارسال و دریافت مدیریت پیام های پست الکترونیکی از طریق اینترنت
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
office اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
offices اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
brand loyalty وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
Royal Bokhara فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
ones واحد
modules واحد
module واحد
monad واحد
at the same time در ان واحد
unitage یک واحد
one واحد
unit واحد
singlet خط واحد
singlets خط واحد
univalent واحد
measure واحد
unilinear در یک خط واحد
plank واحد
single واحد
units واحد
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
disclaimer عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com