English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
command unit واحد فرمان
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
sanctions فرمان
for فرمان FOR
decree فرمان
decreed فرمان
decreeing فرمان
decrees فرمان
MDs فرمان D
MD فرمان D
command فرمان
sanctioning فرمان
sanction فرمان
precepts فرمان
commanded فرمان
precept فرمان
sanctioned فرمان
commands فرمان
drives فرمان
hest فرمان
ship will adjust فرمان
chdir فرمان CD
rudder bar فرمان
controls فرمان
controlling فرمان
ordinace فرمان
control فرمان
pipes فرمان
handle bar فرمان
commandment فرمان
commandments فرمان
assize فرمان
instituted فرمان
at my command به فرمان من
drive فرمان
bugle call فرمان
indocile نا فرمان
firman فرمان
mark time فرمان در جا
mkdir فرمان D
by order of فرمان
rescript فرمان
commissions فرمان
commissioning فرمان
Rd فرمان RD
commission فرمان
charter فرمان
handlebar فرمان
edicts فرمان
edict فرمان
instituting فرمان
if فرمان IF
ordinance فرمان
ordinances فرمان
institute فرمان
charters فرمان
steering فرمان
word فرمان
institutes فرمان
insubordinate نا فرمان
chartering فرمان
worded فرمان
chartered فرمان
more فرمان ORE
typed فرمان TYPE
mandate حکم فرمان
mandated حکم فرمان
mandates حکم فرمان
control characteristic مشخصه فرمان
types فرمان TYPE
command signal علامت فرمان
acted فرمان قانون
command language زبان فرمان
command key کلید فرمان
cls فرمان CLS
act فرمان قانون
order فرمان نظم
type فرمان TYPE
path فرمان PATH
control circuit مدار فرمان
control cubicle ایستگاه فرمان
del فرمان DEL
diskcomp فرمان DISKCOPY
drum controller غلطک فرمان
electronic control فرمان الکترونیکی
external command فرمان برونی
external command فرمان خارجی
filter command فرمان FILTER
fire order فرمان اتش
preparatory command فرمان خبر
give way فرمان پاروها با هم
god's ordinace فرمان خدا
ordain فرمان دادن
ordained فرمان دادن
ordaining فرمان دادن
decretal فرمان پاپ
recover فرمان RECOVER
control electrode الکترود فرمان
control grid شبکه فرمان
dates فرمان DATE
date فرمان DATE
control lever اهرم فرمان
control panel تابلوی فرمان
control pannel تابلوی فرمان
control system سیستم فرمان
control ratio نسبت فرمان
control surface سطح فرمان
ordains فرمان دادن
recovers فرمان RECOVER
recovering فرمان RECOVER
control switch کلید فرمان
paths فرمان PATH
verified فرمان VERIFY
mode فرمان ODE
modes فرمان ODE
restored فرمان RESTORE
restore فرمان RESTORE
pausing فرمان writePAUSE
pauses فرمان writePAUSE
paused فرمان writePAUSE
buffers فرمان BUFFERS
commanding فرمان دهنده
appends فرمان APPEND
appending فرمان APPEND
pause فرمان writePAUSE
append فرمان APPEND
advance march فرمان پیش
files فرمان FILES
find فرمان FIND
verifies فرمان VERIFY
verify فرمان VERIFY
verifying فرمان VERIFY
vol فرمان VOL
officer فرمان دادن
paddle دسته فرمان
paddled دسته فرمان
paddles دسته فرمان
paddling دسته فرمان
officers فرمان دادن
tree فرمان TREE
restoring فرمان RESTORE
restores فرمان RESTORE
finds فرمان FIND
at call اماده فرمان
steering wheel چرخ فرمان
at ease فرمان ازاد
pulpits میز فرمان
pulpit میز فرمان
appended فرمان APPEND
remote control فرمان از دور
prescriptions صدور فرمان
sort فرمان SORT
nerve centre مرکز فرمان
nerve centres مرکز فرمان
joystick دسته فرمان
joysticks دسته فرمان
cease fire فرمان اتش بس
channel command فرمان کانال
chcp فرمان CHCP
chkdsk فرمان CHKDSK
battalia فرمان جنگ
backup فرمان BACKUP
breaks فرمان BREAK
break فرمان BREAK
prescription صدور فرمان
operates فرمان دادن
operated فرمان دادن
operate فرمان دادن
prints فرمان PRINT
printed فرمان PRINT
print فرمان PRINT
sorts فرمان SORT
sorted فرمان SORT
at or within call اماده فرمان
attrib فرمان اتریب
automatic controller دستگاه فرمان
mandating حکم فرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com