English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
Other Matches
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
wight موجود زنده
biogenic موجد موجود زنده
being موجود زنده شخصیت
organisms ترکیب موجود زنده
organism ترکیب موجود زنده
unit cell سلول واحد
vivisect موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
primitive cell سلول واحد ابتدایی
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
gamodeme نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
metabolism تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
proprioceptive تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
canonical schema نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
spermatid سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
aquatic organism زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
spermatogonium سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
vivisectional زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection زنده شکافی تشریح جانور زنده
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
data cell سلول
cell سلول
zoogamete سلول
cells سلول
transformer cell سلول ترانسفورماتور
cell سلول یکنفری
cell پیل سلول
solar cell سلول خورشیدی
cleave شکافتن سلول
cleaved شکافتن سلول
cleaves شکافتن سلول
cells پیل سلول
cellulous سلول دار
cells سلول یکنفری
cellule سلول کوچک
cellulated سلول دار
storage cell سلول انباره
binary cell سلول دودویی
active cell سلول فعال
lymph cell سلول لنف
celluloid مانند سلول
photoelectric cell سلول فتوالکتریک
memory cell سلول حافظه
solar cells سلول خورشیدی
cellular سلول دار
odontoblast سلول دندانی
mononuclear سلول یک هستهای
phagocytosis سلول خواری
photo cell سلول فتوالکتریک
stractural cell سلول ساختاری
selenium cell سلول سلنیومی
scarlet sage سلول اتشی
locular سلول دار
accumulator cell سلول اکومولاتور
pixel سلول تصویر
photoelectric cell سلول فتوالکتریکی
photoconductive cell سلول فوتورسانا
nerve cell سلول عصبی
gametangium سلول جنسی
galvanic cell سلول گالوانی
syncytium سلول چند هسته ایی
wards سلول زندان
cytology سلول شناس
data cell سلول داده
gonocyte سلول جنسی
germ cell سلول نطفه
germ cell سلول تخم
ward سلول زندان
gonium سلول نطفه
ideal galvanic cell سلول گالوانیکی ایده ال
intracellular واقع در درون سلول
gonocyte سلول تولید کننده
cellulosic ساخته شده از سلول
progamete سلول مولد تخمچه
cataplasia تغییرات قهقهرایی در سلول
barrier layer cell سلول لایه سدی
endoderm لیف درخت یا سلول
karyoplasm پرتوپلاسم هسته سلول
interneuron وابسته به سلول عصب
half cell potential پتانسیل نیم سلول
half cell reaction واکنش نیم سلول
phagocyte سلول بیگانه خوار
ectoclast پوسته خارجی سلول
interneural وابسته به سلول عصب
spermatogonium سلول موجد تخم
separate مستقل
exogenous مستقل
absolute مستقل
absolutes مستقل
stand alone مستقل
separates مستقل
sovereign مستقل
sovereigns مستقل
autocratic مستقل
free-standing مستقل
autonomic مستقل
frees مستقل
freed مستقل
landed a مستقل
freeing مستقل
freelance مستقل
realty مستقل
free مستقل
separated مستقل
solos مستقل
solo مستقل
mavericks مستقل
maverick مستقل
independent مستقل
ovum سلول نطفه ماده تخمک
eletric eye سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
engram تحولات دائمی هسته سلول
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
engramme تحولات دائمی هسته سلول
light sensitive cell سلول حساس در برابر نور
karyokinesis تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
lysis زوال وفساد سلول وغیره
endosarc قسمت درونی سفیده سلول
microphage سلول میکروب خوار کوچک
acrosome برجستگی قدامی سلول جنسی نر
macrogamete سلول جنسی ماده بزرگتر
single unit یکان مستقل
absolutes مستقل استبدادی
arguments متغیر مستقل
device independence مستقل از دستگاه
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
autocracy حکومت مستقل
argument متغیر مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
separated یکان مستقل
machine independent مستقل از ماشین
separate company گروهان مستقل
a stand-alone company یک شرکت مستقل
context free مستقل از متن
garrison house ساخلو مستقل
separates یکان مستقل
to stand by oneself مستقل بودن
independent state دولت مستقل
independent variable متغیر مستقل
entities موجودیت مستقل
entities موسسه مستقل
separate battery اتشبار مستقل
individual units یکانهای مستقل
entity موجودیت مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
entity موسسه مستقل
independent equations معادلات مستقل
autonomous consumption مصرف مستقل
explanatory variable متغیر مستقل
detached ستون مستقل
independency کشور مستقل
separate یکان مستقل
self goverment حکومت مستقل
semi independent نیمه مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
independent consultant مشاور مستقل
separate battalion گردان مستقل
separate brigade تیپ مستقل
nucleolus هستک گرد میان هسته سلول
fibrocyte سلول دوکی شکل بافت همبندی
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
solar cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
gonogenesis کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
gametogenesis ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
photovoltaic cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
lysate محصول زوال وفساد تدریجی سلول
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
dependent state دولت غیر مستقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com