Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dereism
واقع گریزی
flight from reality
واقع گریزی
Other Matches
hydrophobia
اب گریزی
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
school truancy
مدرسه گریزی
unsociability
مردم گریزی
prison breaking
زندان گریزی
truancy
مدرسه گریزی
negative tropism
محرک گریزی
abience
محرک گریزی
dysacousia
سر و صدا گریزی
harmavoidance
اسیب گریزی
infavoidance
تحقیر گریزی
misanthropic
مربوط به انسان گریزی
malevolent transformation
گشتار جمع گریزی
inviolacy motive
انگیزه ایراد گریزی
they schemed a mode of escape
راه گریزی اندیشیدند
misology
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
salvo
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
post mortem
پس از واقع
indeed
در واقع
substantially
در واقع
situates
واقع در
situate
واقع در
situating
واقع در
situated or situate
واقع
in reality
در واقع
postmortem
پس از واقع
bestead
واقع
As it were
در واقع
realist
واقع بین
realist
واقع گرا
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
sincipital
واقع در جلوی سر
sinisteral
واقع درسمت چپ
realists
واقع بین
realists
واقع گرا
initial
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
shipside
واقع در کنارکشتی
initials
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
initialed
واقع در اغاز
situated
واقع شده در
initiatory
واقع در اول
precordial
واقع در پیش دل
procephalic
واقع در جلو سر
situated
واقع در جایگزین
postern
واقع درعقب
intralogical
واقع در حدودمنطق
intradermic
واقع در زیرپوست
intradermal
واقع در زیرپوست
axile
واقع درمحور
intervascular
واقع در میان رگ ها
capsulate
واقع درکپسول
centric
واقع درمرکز
alpha lyrae
نسر واقع
dichasial
واقع در دو طرف
hypodermal
واقع در زیرپوست
extraception
واقع نگری
extreme position
واقع درمنتهاالیه
intramontane
واقع در کوهستان
it lies on the east of
در خاور واقع
trumped-up
خلاف واقع
life like
واقع نما
osculant
واقع شونده
lumbar
واقع در کمر
realistic
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
realistically
واقع بین
realistically
واقع گرایانه
located inside
تو واقع شده
limitrophe
واقع در مرز
trumped up
خلاف واقع
haemal
واقع درسوی دل
situated or situate
واقع شده
realism
واقع گرائی
vega
نسر واقع
vanward
واقع درجلو
yonder
واقع درانجا
to come to pass
واقع شدن
to take place
واقع شدن
take place
واقع شدن
nether
واقع در پایین
nether
واقع در زیر
lies
واقع شدن
vertical
واقع در نوک
covenants
واقع شود
realism
واقع گرایی
realism
واقع بینی
set
واقع شده
sets
واقع شده
setting up
واقع شده
objectivity
واقع بینی
covenant
واقع شود
transpontine
واقع در انسوی پل
lied
واقع شدن
meanest
واقع دروسط
untrue
خلاف واقع
subjacent
واقع در زیر
occurring
واقع شدن
occurred
واقع شدن
hinders
واقع درعقب
mean
واقع دروسط
meaner
واقع دروسط
occur
واقع شدن
lie
واقع شدن
down-to-earth
واقع بین
hindered
واقع درعقب
onshore
واقع در ساحل
superjacent
واقع درفوق
hinder
واقع درعقب
down to earth
واقع بین
occurs
واقع شدن
hindering
واقع درعقب
sublunar
واقع در زیرقمر
intermundane
واقع در میان دو جهان
intermural
واقع در میان دیوارها
interseptal
واقع در میان پره ها
interseptal
واقع در میان جدارها
interscapular
واقع در میان دو کتف
haemal
واقع درسوی چپ سینه
interplanetary
واقع در بین سیارات
half way
واقع در نیمه راه
hypogastric
واقع در زیر شکم
intermontane
واقع در میان دو کوه
interaxial
واقع در میان دو کوه
intercellular
واقع در میان یاخته ها
intercensal
واقع در میان دو سرشماری
intercililary
واقع در میان ابروها
intercolumnar
واقع در میان دو ستون
to keep one's feet on the ground
<idiom>
واقع بین ماندن
interdental
واقع در میان دو دندان
interdigital
واقع در میان انگشتان
hypogynous
واقع در زیر تخمدان
interdigitate
واقع در میان انگشتان
hypogeous
واقع در شکم خاک
interfacial
واقع در میان دورو
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
interjacent
در میان واقع شونده
intermaxillary
واقع در میان ارواره ها
hypogeal
واقع در شکم خاک
interaxal
واقع در میان دو کوه
southwest
واقع در جنوب غربی
subocular
واقع درزیر چشم
subsacral
واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar
واقع دربالای ماه
pragmatics
فعال واقع بین
superlunary
واقع بر بالای ماه
supraclavicular
واقع دربالای ترقوه
postcardinal
واقع در پشت قلب
pantropical
واقع در مناطق حاره
suboceanic
واقع درعمق اقیانوس
sublunary
واقع در زیر ماه
pre ocular
واقع در جلو چشم
southwestern
واقع در جنوب غربی
subcartilaginous
واقع در زیر غضروف
subsolar
واقع در نواحی گرمسیر
sublingual
واقع درزیر زبان
premedian
واقع در نیمه قدامی
premedial
واقع در نیمه قدامی
prehepatic
واقع در جلو جگر
precostal
واقع در پیش دنده ها
pantropic
واقع در مناطق حاره
surfacer
جسم واقع در سطح
laterad
واقع درخط افقی
it never occurred again
دیگر واقع نشد
intratelluric
واقع در درون زمین
intracellular
واقع در درون سلول
intra uterine
واقع در درون زهدان
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
intervertebral
واقع در میان مهره ها
interurban
واقع در میان شهرها
situated to the right
واقع دردست راست
lobar
واقع در قسمتهای ریه
ventral
واقع بر روی شکم
nodal
واقع درنزدیک گره
moral realism
واقع نگری اخلاقی
midship
واقع درمیان کشتی
midmost
واقع در عین وسط
middlemost
واقع در عین وسط
mid most
واقع در عین وسط
to come in useful
سودمند واقع شدن
to suffer wrong
مظلوم واقع شدن
intertribal
واقع در میان قبیله ها
alpine
واقع در ارتفاع زیاد
murals
واقع برروی دیوار
become entitled to
مصداق ..... واقع شدن
mediating
درمیان واقع شدن
mural
واقع برروی دیوار
above
مافوق واقع دربالا
lateral
واقع درخط افقی
caudate
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
cislunar
واقع درجو قمر
citied
واقع شده در شهر
terminals
واقع در نوک پایان
work
موثر واقع شدن
post natal
واقع شونده پس از تولد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com