English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
xanthoma وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Other Matches
guerrilla warfare جنگ غیرمنظم
scraggy دارای دندانههای غیرمنظم
scraggier دارای دندانههای غیرمنظم
scraggiest دارای دندانههای غیرمنظم
inkblot test ازمون لکههای جوهر
purpura لکههای خونریزی زیرپوست
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
rorschach inkblot test ازمون لکههای جوهررورشاخ
roseola لکههای سرخ بدن که نشانه سیفیلیس است
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
water sky لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
peels پوست انداختن پوست
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
entity وجود
despite با وجود
presence وجود
personalities وجود
personality وجود
entities وجود
neer do well or well پی وجود
in spite با وجود
individuation وجود
existence وجود
existences وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
being وجود
nonetheless بااین وجود
person وجود ذات
facts وجود مسلم
fact وجود مسلم
quality وجود خصوصیت
Despite the fact that… با وجود اینکه
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
reality اصالت وجود
persons وجود ذات
self assertiveness ابراز وجود
be وجود داشتن
systems اصول وجود
system اصول وجود
qualities وجود خصوصیت
viruses وجود دارد
virus وجود دارد
preexistence تقدم وجود
realities اصالت وجود
exist وجود داشتن
existed وجود داشتن
exists وجود داشتن
drink hail گوارای وجود
d. of constitution نازکی وجود
d. constitution وجود نازک
begetter وجود اور
body and soul <idiom> با تمام وجود
universe عالم وجود
non ego غیر وجود
none the less با وجود این
essence وجود ماهیت
regardless با وجود علیرغم
pantheist معتقدبوحدت وجود
in spite of that با وجود این
individuality وجود فردی
pre existence تقدم وجود
to be there وجود داشتن
begets سبب وجود شدن
beget سبب وجود شدن
oxaluria وجود جوهر ترشک
preexist قبلا وجود داشتن
numen وجود الهی خدا
hydrometeor وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria وجود هموگلوبین درادرار
hematuria وجود خون در ادرار
in the face of such odds با وجود این تفاوت
for all that با وجود همه اینها
know nothing منکر وجود خدا
nevertheless با این وجود علیرغم
animalization وجود مواد حیوانی
cosmos نظام عالم وجود
preexistent دارای تقدم در وجود
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
begetting سبب وجود شدن
pantheism ایین وحدت وجود
and there an end. و پایان وجود دارد.
cosmologies نظام عالم وجود
cosmology نظام عالم وجود
atheism انکار وجود خدا
objective دارای وجود خارجی
objectives دارای وجود خارجی
pantheistic مبنی بر وحدت وجود
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
fetch مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
cosmogonic وابسته به خلقت عالم وجود
pantheism همه خدایی وحدت وجود
trichotomy تقسیم وجود انسان به سه قسمت
warehouse refusal اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
groove [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
fetches مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
She was a fine woman ( person ) . وجود بسیار نازنینی بود
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
reacts تغییر به علت وجود یک ماده
converges تقارب خطوط وجود تشابه
reacting تغییر به علت وجود یک ماده
reacted تغییر به علت وجود یک ماده
react تغییر به علت وجود یک ماده
phosphaturia وجود فوسفات زیاد در پیشاب
agnostic عرفای منکر وجود خدا
agnostics عرفای منکر وجود خدا
converge تقارب خطوط وجود تشابه
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
Is there drinking water? آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity? آیا برق وجود دارد؟
converging تقارب خطوط وجود تشابه
converged تقارب خطوط وجود تشابه
in nature همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
There's an exception to every rule. برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
logos اصل یا منشاء عقل عالم وجود
radiological survey بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
syupersubstantial مافق وجود یا جوهر مادی روحی
lactosuria وجود ماده قندی شیر درپیشاب
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
To put ones heart and soul into a job . باتمام وجود کاری را انجام دادن
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Is there air conditioning? آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating? آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
homogamy وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
albinism عدم وجود رنگ دانه در بدن
unitarianism وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
cosmologist دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
androgyny وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
to not be [any] the wiser <idiom> ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
cosmogony خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
Inquietude حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Ah, what the heck! اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is one physician for every 260 inhabitants. برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
However hard he tried ... با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Where theres will theres a way . <proverb> تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
dualism وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
She loves him in spite lf sll his faults . با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
addressing دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
non striker توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
deque یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
Trinity سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
windage تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
notations قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
notation قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
standards خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
There is no pleasure without pain . <proverb> هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
Berlin کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Dialer امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
It is all over between them . They are thru with each other . بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
Are there any antiquities here? آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com