Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
surfer's knot
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
Other Matches
buckle
زانو شدن خمیدگی زانو
buckled
زانو شدن خمیدگی زانو
buckles
زانو شدن خمیدگی زانو
staging
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
alpha herculis
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
cavalry
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man
سوار در سوار نظام
rilievo
برجستگی
saliency
برجستگی
salience
برجستگی
convexity
برجستگی
remerkableness
برجستگی
notability
برجستگی
notbility
برجستگی
eminency
برجستگی
illustriousness
برجستگی
picturesqueness
برجستگی
pone
برجستگی
grossness
برجستگی
embossment
برجستگی
snobs
برجستگی
pre eminence
برجستگی
prominency
برجستگی
prosiliency
برجستگی
ness
برجستگی
colliculus
برجستگی
boss
برجستگی
swell
برجستگی
swelled
برجستگی
swells
برجستگی
noses
برجستگی
nose
برجستگی
eminence
برجستگی
prominence
برجستگی
gland
برجستگی
glands
برجستگی
snob
برجستگی
bossed
برجستگی
knobbly
پر از برجستگی
bossing
برجستگی
tuberculum
برجستگی
bosses
برجستگی
apophysis
برجستگی
illustrousness
برجستگی
stick-ups
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
thread
شیار برجستگی
threads
شیار برجستگی
bossy
دارای برجستگی
inferior colliculus
برجستگی زیرین
stick up
برجستگی داشتن
alto relievo
برجستگی زیاد
bossing
گلمیج برجستگی
contour line
خط برجستگی زمین
bosses
گلمیج برجستگی
height of rise
ارتفاع برجستگی
bossed
گلمیج برجستگی
boss
گلمیج برجستگی
bossiness
دارای برجستگی
barrel cam
برجستگی طبلی
high relief
برجستگی زیاد
tuberculation
برجستگی یازگیل
superior colliculus
برجستگی زبرین
outstand
برجستگی داشتن
pipe bend or knee
زانو
elbow
زانو
elbows
زانو
knee
زانو
knee high
تا زانو
knapper
زانو
goose neck
زانو
geniculation
زانو
mooreup
زانو
elbowed
زانو
trap
زانو
knees
زانو
gooseneck
زانو
hiza
زانو
knee-deep
زانو رس
knee deep
زانو رس
kneeler
زانو زن
marrow bone
زانو
marrow bones
زانو
tubercle
برجستگی روی استخوان
kneels
زانو زدن
to bend the knee
خم کردن زانو
genuflexion
خم کردن زانو
scutum
کاسه زانو
kneecaps
کاسه زانو
kneel
زانو زدن
genuflection
خم کردن زانو
kneecap
کاسه زانو
popliteus
ماهیچه پس زانو
weak-kneed
سست زانو
weak kneed
سست زانو
genuflected
زانو خم کردن
genuflect
زانو خم کردن
tendimitis
ورم زانو
cross legged
چهار زانو
genuflecting
زانو خم کردن
tendinitis
ورم زانو
down on your knees
زانو بزنید
genuflects
زانو خم کردن
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
knee cap
کاسه زانو
kneeled
زانو زدن
hock
ختمی پس زانو
overknee
از زانو گذرنده
knee joint
زانو زانویی
knee pan
کاسه زانو
knee piece
زانو بند
kneehole
جای زانو
patellae
کاسه زانو
patella
کشکک زانو
patella
کاسه زانو
knee-high
بلند تا سر زانو
marrow bones
قاب زانو
knee joint
مفصل زانو
knee
زانو دارکردن
knee hole
جای زانو
popliteal tendon
پی زیر زانو
popliteal artery
شریان پس زانو
patellae
کشکک زانو
hercules
زانو زده
kneepan
کاسه زانو
herculis
زانو زده
marrow bone
قاب زانو
knees
زانو دارکردن
knee cap
گنده زانو
kneeling position
وضعیت به زانو
curbing
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbed
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curb
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
relieves
تغییر پست دادن برجستگی
relieving
تغییر پست دادن برجستگی
crank cheek
برجستگی گونههای میل لنگ
relieve
تغییر پست دادن برجستگی
acromphalus
برجستگی و زائدهء غیرطبیعی ناف
avalement
حالت فنری زانو
knee pain
زانو درد
[پزشکی]
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
patellate
مانند کاسه زانو
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
herculis
بر زانو نشسته راقص
hercules
بر زانو نشسته راقص
patellar
مانند کاسه زانو
popliteal tendon
وتر پشت زانو پی
patellar tendon
زردپی کشکک زانو
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
teethridge
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
tuber
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
tubers
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
lands
برجستگی شیار خانها ریلهای راهنما
kneehole
جای زانو ویادرزیر میزتحریر
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
to bow one's knee or back
زانو یا کمر کسی خم شدن
to kneel
پیش کسی زانو زدن
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
blistered
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blister
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blisters
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
knuckle kneed
دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
trippet
زبانه یا برجستگی چرخ که درفواصل معین بچرخ دیگرمیخورد
knock knee
کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
knee paddling
پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
kow-tows
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tow
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kill spring
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
tinga
پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
crow steps
لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
mantelletta
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
if the knee is affected
اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
codpiece
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
crown-steps
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
esker
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
body stocking
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
horseback
سوار
in the saddle
سوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com