English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
shifting pedal وسیله تخفیف وتضعیف چیزی
Other Matches
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
cutoff هرنوع وسیله قطع چیزی
glitches هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
glitch هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
volumenometer التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
trap وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
rebate تخفیف
slakes تخفیف
damping تخفیف
slaked تخفیف
rebates تخفیف
slake تخفیف
discount تخفیف
mitigation تخفیف
attenuation تخفیف
reduction تخفیف
clemency تخفیف
relaxation تخفیف
refraction تخفیف
discounts تخفیف
abatement تخفیف
commission تخفیف
commissions تخفیف
commissioning تخفیف
volume discount تخفیف
allayment تخفیف
concession تخفیف
alleviation تخفیف
reductions تخفیف
discounted تخفیف
assuagement تخفیف
discounting تخفیف
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
unmitigated تخفیف نیافته
cuts تخفیف بریدگی
give a reduction تخفیف دادن
cut تخفیف بریدگی
bate تخفیف دادن
alleviator تخفیف دهنده
extenuatory تخفیف امیز
extenuative تخفیف دهنده
commutative تخفیف دار
commutation ticket بلیط با تخفیف
commutation تخفیف جرم
commutability تخفیف پذیری
commmute تخفیف دادن
trade discount تخفیف تجاری
trade discount تخفیف صنفی
scant تخفیف یافتن
cash discount تخفیف نقدی
slashing تخفیف زیاد
abatable قابل تخفیف
volume discont تخفیف خریدعمده
volume discont تخفیف مقداری
discounts تخفیف دادن
discounting تخفیف دادن
discounted تخفیف دادن
extenuating تخفیف دهنده
extenuatextent تخفیف دادن
extenuate تخفیف دادن
discountable تخفیف بردار
discount rate میزان تخفیف
discount rate نرخ تخفیف
derogate تخفیف دادن
allowances تخفیف مقرری
allowance تخفیف مقرری
rebate تخفیف کاهش
rebates تخفیف کاهش
discount تخفیف دادن
commutation تخفیف مجازات
bank discount تخفیف بانکی
immitigable تخفیف ناپذیر
abate تخفیف دادن
assuaging تخفیف دادن
commuted تخفیف دادن
assuages تخفیف دادن
mitigable تخفیف دادنی
mitigation of punishment تخفیف مجازات
assuaged تخفیف دادن
money off offer فروش با تخفیف
rate of discount نرخ تخفیف
remitting تخفیف دادن
remitted تخفیف دادن
slashes تخفیف زیاددادن
abating تخفیف دادن
slash تخفیف زیاددادن
commutes تخفیف دادن
commute تخفیف دادن
abates تخفیف دادن
remissive تخفیف دهنده
relaxation of penultis تخفیف جرایم
abated تخفیف دادن
slashed تخفیف زیاددادن
remits تخفیف دادن
remit تخفیف دادن
quantity discount مقدار تخفیف
incommutability تخفیف ناپذیری
incommutable تخفیف ناپذیر
quantity discount تخفیف کلی
relaxing تخفیف یافتن
progressive rebate تخفیف تصاعدی
incommutably یا تخفیف داد
remission گذشت تخفیف
loyalty discount تخفیف وفاداری
relax تخفیف یافتن
relaxes تخفیف یافتن
quantity allowance تخفیف کلی
assuage تخفیف دادن
relieving تخفیف دادن
relieves تخفیف دادن
relieve تخفیف دادن
commuting تخفیف دادن
quantity discount میزان تخفیف
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
unbated تخفیف داده نشده
loyalty discount تخفیف مشتریان دائم
slash تخفیف زیاد دادن
loyalty rebate تخفیف مشتریان دائم
slasher تخفیف فاحش دهنده
discount of goods تخفیف روی کالا
extenuate تخفیف دادن کاستن از
he would not bade a biner یک دینارهم تخفیف نمیدهد
berated تخفیف درجه دادن
slaughter تخفیف زیاد دادن
quantity rebate تخفیف عمده فروشی
slaughtered تخفیف زیاد دادن
freight rebate تخفیف هزینه حمل
quantity discount تخفیف عمده فروشی
berate تخفیف درجه دادن
subsidence تخفیف درد وغیره
berating تخفیف درجه دادن
slaughters تخفیف زیاد دادن
slashed تخفیف زیاد دادن
berates تخفیف درجه دادن
immitigably بطور تخفیف ناپذیر
slashes تخفیف زیاد دادن
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
pull down پایین اوردن تخفیف دادن
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com