English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
binding وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
bindings وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
Other Matches
pole چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
poles چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
tailed قسمت عقب اسکی
tail قسمت عقب اسکی
tails قسمت عقب اسکی
spear gun وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
outsides خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
toboggan وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
toboggans وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
fasciated نواردار
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
surfboard تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
glm روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
skied اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
dogger اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
skis اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
diagonal اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
poles نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
pole نیزه پرش با نیزه
sweeps پاروی بلند
paddles پاروی کوتاه
paddle پاروی کوتاه
fid پاروی چوبی
double p پاروی دوسر
paddling پاروی کوتاه
marlinspike پاروی فلزی
paddled پاروی کوتاه
sculls پاروی عقب کشتی
sculled پاروی کنار قایق
scull پاروی عقب کشتی
sculled پاروی عقب کشتی
sculls پاروی کنار قایق
scull پاروی کنار قایق
To trample upon justice. To be unfair. پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
paddled پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
swan scale تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
outsides اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
pic نیزه
lancing نیزه
shafts نیزه
dart نیزه
spears نیزه
darted نیزه
darting نیزه
spearing نیزه
lancer نیزه زن
shaft نیزه
lances نیزه
gavelock نیزه
lanced نیزه
halberd نیزه
javelin نیزه
speared نیزه
halbert نیزه
lance نیزه
harpoon نیزه
spear نیزه
butt shaft نیزه
harpoons نیزه
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
barracudas نیزه ماهی
spearman نیزه انداز
marlinspike نیزه ماهی
lancethrust زخم نیزه
spearing نیزه دار
fix bayonets به نیزه فنگ نیزه فنگ
styloid شبیه نیزه
spearman نیزه دار
lances ضربت نیزه
lancer نیزه دار
lancelet نیزه ماهی
spear نیزه دار
speared نیزه دار
spiculum نوک نیزه
spiculum نیزه کوچک
styliform نیزه مانند
lance ضربت نیزه
pike نیزه زدن
sea needle نیزه ماهی
needle fish نیزه ماهی
sword bayonet سر نیزه دم دار
lanced ضربت نیزه
barracuda نیزه ماهی
green bone نیزه ماهی
spears نیزه دار
lancing ضربت نیزه
demilance نیم نیزه
marlin نیزه ماهی
spontoon نیزه کوتاه
marlinespike نیزه ماهی
pole vaults پرش با نیزه
pole vault پرش با نیزه
sarissa نیزه مقدونی
gaff نیزه چنگک
pole vaulter پرنده با نیزه
pole vaulting پرش با نیزه
jobs سوخمه سر نیزه
job سوخمه سر نیزه
spearheads نوک نیزه
spearheading نوک نیزه
jaculator نیزه انداز
spearheaded نوک نیزه
vaulter پرنده با نیزه
spearhead نوک نیزه
gar نیزه ماهی
spearfisher ماهیگیر با نیزه
javelineer نیزه دار
pikestaff چوب نیزه
throwing the javelin پرتاب نیزه
javelin throw پرتاب نیزه
quarter staff نیزه چوبی
vault پرش با نیزه
gad نیزه سنان
spear fisherman ماهیگیر با نیزه
spearer نیزه دار
vaults پرش با نیزه
jaculator نیزه دار
javelin thrower پرتابگر نیزه
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
skis اسکی
ski اسکی
ascii اسکی
skied اسکی
jousting نیزه بازی سواره
javelin نیزه دستی سبک
javelin زوبین پرتاب نیزه
uhlan سوار نیزه دار
ox goad نیزه گاو رانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com