Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
sea state
وضعیت دریا
Other Matches
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
channels
دریا
channelled
دریا
bree
دریا
the deep
دریا
the wave
دریا
benthos
ته دریا
meerschaum
کف دریا
lough
اب دریا
on the sea
دریا
overboard
در دریا
cuttle bone
کف دریا
asea
به دریا
channeling
دریا
the blue
دریا
high tide
مد دریا
meerscham
کف دریا
seabed
کف دریا
ground
کف دریا
high tides
مد دریا
acajou
دریا
waterscape
اب دریا
saltwater
اب دریا
sea bed
کف دریا
asea
در دریا
at sea
در دریا
channel
دریا
channeled
دریا
cuttlebone
کف دریا
d.j.'s locker
ته دریا
sea foam
کف آب دریا
spume
کف آب دریا
high water
مد دریا
sea
دریا
ocean foam
کف آب دریا
beach foam
کف آب دریا
main
دریا
seas
دریا
merest
دریا
floods
رو د دریا
sea froth
کف دریا
flooded
رو د دریا
mere
دریا
high water line
خط مد دریا
flood
رو د دریا
holm
دریا
sea foam
کف دریا
sepiolite
کف دریا
seapuss
گرداب دریا
high tide
حداکثر مد دریا
seaward
بسوی دریا
sailor
دریا نورد
high tides
حداکثر مد دریا
seacoast
دریا کنار
seacraft
دریا نوردی
seabed
بستر دریا
seaway
دریا راه
sands
شن کرانه دریا
sand
شن کرانه دریا
seafolk
دریا نوردان
poseidon
خدای دریا
strand
کنار دریا
seagoing
دریا نورد
strands
کنار دریا
pelagic
ساکن دریا
seagoing
دریا پیما
transmarine
فرا دریا
shipman
دریا نورد
two star
دریا دار
coasts
کنار دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
sailors
دریا نورد
thalassophobia
دریا هراسی
seagirt
محاط دریا
seaport
دریا بندر
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
coast
کنار دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
the waves of the sea
امواج دریا
upcountry
دور از دریا
seacoast
ساحل دریا
seaborne
دریا برد
seaside
دریا کنار
seastrand
دریا کنار
seaport
بندرساحلی دریا
seaports
بندرساحلی دریا
seaports
دریا بندر
sea-going
باب دریا
sea going
باب دریا
sea cock
شیر دریا
shore
کنار دریا
mare
تاریکی دریا
sea duty
خدمت دریا
waterside
کنار دریا
shipper
دریا نورد
range
حدودجذر و مد دریا
ranged
حدودجذر و مد دریا
sea purse
گرداب دریا
sea coast
ساحل دریا
sea coast
کرانه دریا
shore
ساحل دریا
seaworthy
اماده دریا
briny
مثل اب دریا
sea water damage
خسارت اب دریا
mares
تاریکی دریا
sea state
حالت دریا
sailer
دریا نورد
sea sickness
دریا گرفتگی
sea anchor
لنگر دریا
sea shore
کرانه دریا
sea bed
بستر دریا
sea board
کناره دریا
ranges
حدودجذر و مد دریا
sea born
زاده دریا
shores
ساحل دریا
seagoer
دریا نورد
shores
کنار دریا
sea girt
دریا بست
waterscape
منظره اب دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
chlorinity
غلظت اب دریا
risk
دل به دریا زدن
adventure
دل به دریا زدن
by sea
ازراه دریا
mal de mer
ناخوشی دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
maldemer
ناخوشی دریا
man overboard
ادم به دریا
bay salt
نمک دریا
sea breeze
نسیم دریا
marine transgression
پیشروی دریا
anchor ice
یخهای کف دریا
marooner
دریا زن غارتگر
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
outbound
رهسپار دریا
surface-to-air
دریا به هوا
seahorses
اسب دریا
dead in the water
متوقف در دریا
datum level
سطح اب دریا
by water
از راه دریا
seafarer
دریا نورد
seafarers
دریا نورد
holding ground
گیرایی کف دریا
passage
دریا کرایه
passages
دریا کرایه
high water
دریا درحال مد
low water
پس رفت اب دریا
sea level
سطح دریا
seashore
ساحل دریا
seashores
ساحل دریا
sea breezes
نسیم دریا
seascape
دورنمای دریا
seascapes
دورنمای دریا
seaboard
کرانه دریا
seaboards
کرانه دریا
davy jones
جنی دریا
seahorse
اسب دریا
seabirds
مرغ دریا
foreshores
کنار دریا
ocean bound
رهشپار دریا
naval aviation
هوا دریا
seasickness
دریا زدگی
foreshore
کنار دریا
voyages
سفر دریا
on shore winds
دریا باد
voyage
سفر دریا
oversea
انطرف دریا
out bound
رهسپار دریا
deep-sea
ژرف دریا
seabird
مرغ دریا
stating
وضعیت
estates
وضعیت
estate
وضعیت
quality
وضعیت
qualities
وضعیت
condition
وضعیت
manner
وضعیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com