Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
chronicler
وقایع نویس
Other Matches
addersser or or
نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
minute
گزارش وقایع
record of events
ثبت وقایع
chronology
وقایع نگاری
happenstance
وقایع اتفاقی
minute
یادداشت وقایع
log
ثبت وقایع
logs
ثبت وقایع
historify
وقایع نگار
annalist
وقایع نگار
minute book
دفتر وقایع
deck log
دفتر وقایع ناو
pro-active
گرایش به ایجاد وقایع
annals
وقایع سالیانه سالنامه
the occurrences of the day
رویداهای یا وقایع روز
log
ثبت کردن وقایع
sportswriter
وقایع نگار ورزشی
logs
ثبت کردن وقایع
flight log
دفتر وقایع پرواز
deck log
دفتر وقایع دریانوردی
record of events
دفتر ثبت وقایع
rough log
دفترچه وقایع ناو
Trifling ( small) happenings of life .
اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
parish register
دفتر ثبت وقایع سه گانه
flight log
دفتر ثبت وقایع پرواز
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
horizontal event numbering
شماره گذاری افقی وقایع
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
daybook
دفتر ثبت وقایع روزانه
vertical events numbering
شماره گذاری عمودی وقایع
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
fatidic
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trains
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
diaries
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
log engineering
دفتر ثبت وقایع موتور ناو
diary
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trend
مسیر انجام کار سیر وقایع
trends
مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slates
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
geochronology
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
chronology
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
frustrations
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dialectic materialism
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
supervening impossibility of performance
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dynamic analisis
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
chirographer
خط نویس
ballpoints
روان نویس ها
ballpoint pens
روان نویس ها
ball pens
روان نویس ها
ballpens
روان نویس ها
elegist
مرثیه نویس
elegiast
قصیده نویس
elegiast
مرثیه نویس
typewritter
ماشین نویس
editorialist
سرمقاله نویس
dramaturge
درام نویس
dialogist
مکالمه نویس
deponent
گواهی نویس
cryptographer
رمز نویس
copyreader
سرمقاله نویس
anecdotist
حکایت نویس
allegorist
تمثیل نویس
affiant
گواهی نویس
songwriter
ترانه نویس
conveyancer
قباله نویس
inker
مرکب نویس
calligraphist
خوش نویس
calligrapher
خوش نویس
aphorist
پند نویس
aphorist
موجز نویس
annotator
تفسیر نویس
annotator
حاشیه نویس
annalist
تاریخچه نویس
acceptor
قبولی نویس
write once read many
یکبار نویس
paragrapher
عبارت نویس
lapicide
سنگ نویس
prosateur
نثر نویس
odist
قصیده نویس
idyllist
قصیده نویس
proser
نثر نویس
head liner
سرصفحه نویس
rewriter
دوباره نویس
gnomical
کوتاه لب نویس
rough or foul copy
چرک نویس
geneologist
شجره نویس
letter writer
نامه نویس
letter writer
کاغذ نویس
paper stainer
کتاب نویس
orthographer
درست نویس
natural historian
تاریخ نویس
mythographer
اسطوره نویس
phonographer
صدا نویس
proforma
پیش نویس
magniloquent
قلنبه نویس
magazinist
مقاله نویس
magazinist
مجله نویس
magazin
مجله نویس
prosaist
نثر نویس
gazetteer
روزنامه نویس
gazetteer
مجله نویس
endorser
پشت نویس
stenograph
تند نویس
story teller
افسانه نویس
tabulating machine
جدول نویس
tabulator
جدول نویس
the psalmist
زبور نویس
tractarian
مقاله نویس
endorser
فهر نویس
endorseer
فهر نویس
emblematist
مثل نویس
songwriter
سرود نویس
epistler
رساله نویس
foul copy
چرک نویس
scholiast
حاشیه نویس
scrabbler
مسوده نویس
sign writer
تابلو نویس
fictionist
داستان نویس
fictionist
افسانه نویس
sign writer
لوحه نویس
fabulist
افسانه نویس
fabler
افسانه نویس
epistoler
نامه نویس
proverbialist
مثل نویس
bookmakers
کتاب نویس
pamphleteer
رساله نویس
playwright
پیس نویس
pamphleteers
رساله نویس
scriptwriters
نمایشنامه نویس
drafts
چرک نویس
historian
تاریخ نویس
drafts
پیش نویس
historians
تاریخ نویس
grandiloquent
قلنبه نویس
scriptwriter
نمایشنامه نویس
dramatists
نمایشنامه نویس
draughtsmen
طرح نویس
playwright
نمایشنامه نویس
playwrights
پیس نویس
polygraph
بسیار نویس
polygraphs
بسیار نویس
biographer
تذکره نویس
captions
زیر نویس
bookmaker
کتاب نویس
minute
پیش نویس
lexicographer
لغت نویس
lexicographers
لغت نویس
draftsmen
طرح نویس
playwrights
نمایشنامه نویس
romancer
رمان نویس
draughtsman
طرح نویس
dramatist
نمایشنامه نویس
biographers
تذکره نویس
programmers
برنامه نویس
typist
ماشین نویس
caption
زیر نویس
novelist
رمان نویس
draft
چرک نویس
draft
پیش نویس
novelists
رمان نویس
evangelists
انجیل نویس
evangelist
انجیل نویس
typists
ماشین نویس
drafted
پیش نویس
satirist
هجو نویس
essayists
مقاله نویس
essayist
مقاله نویس
satirists
هجو نویس
programmer
برنامه نویس
columnists
مقاله نویس
drafted
چرک نویس
columnist
مقاله نویس
fountain pen
قلم خود نویس
penny a line
ارزان نویس بی مایه
proforma
پیام پیش نویس
relative coding
برنامه نویس نسبی
programmer analyst
برنامه نویس / تحلیل گر
mythopoet
شاعر افسانه نویس
verbose
دراز نویس درازگو
parts programmer
برنامه نویس اجزاء
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com