Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
English
Persian
intercede
پادر میانی کردن
interceded
پادر میانی کردن
intercedes
پادر میانی کردن
interceding
پادر میانی کردن
Other Matches
change of leg
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
indeterminacy
پادر هوایی
indeterminate
پادر هوا
wear down
از پادر اوردن
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
interpage
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
median
میانی
midline
خط میانی
mesail
میانی
centric
میانی
center land
خط میانی
centrical
میانی
center back
بک میانی
inmost
میانی
medial
میانی
mesal
میانی
medium
میانی
mediums
میانی
innermost
میانی
middle deck
پل میانی
mesial
میانی
mesne
میانی
mediating
میانی
mediates
میانی
mediated
میانی
mediate
میانی
cut splice
پیوند میانی
center line
خط میانی زمین
lower boom
بوم میانی
center section
بال میانی
center wing
بال میانی
center stripe
خط میانی زمین
central reserve
سکوی میانی
neutral wire
سیم میانی
ridge rope
سیم میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
midsection
قطعه میانی
midfield line
خط میانی زمین
central strip
نوار میانی
midpoints
نقطه میانی
midpoint
نقطه میانی
middles
میانی وسطی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
mid
میانی وسطی
intermediate anneal
التهاب میانی
middle layer
قشر میانی
intermediate field
میدان میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
middle
میانی وسطی
mesencephalon
مغز میانی
neutral conductor
سیم میانی
median income
درامد میانی
hogging
تنش میانی
mid-
میانی وسطی
center circle
دایره میانی
median
سکوی میانی
lower boom
تیرک میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
middle part
قسمت میانی
intermediate phase
فاز میانی
meddle
میانی وسطی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
interconnection
اتصال میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
tun dish throught
پاتیل میانی
middle fraction
جزء میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate link
حلقه میانی
middle fraction
پاره میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
middle ear
گوش میانی
meddles
میانی وسطی
drop keel
تیغه میانی
meddled
میانی وسطی
tympanum
گوش میانی
interphase
فاز میانی
intermediate plate
صفحه میانی
mid flap
فلپ میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
intermediate layer
لایه میانی
intermediate
عضو میانی
interband
باند میانی
halfback
بازیگرخط میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
halfback
بازیگر میانی
intermediate
طبقه میانی
intermediate band
باند میانی
i.f.
فرکانس میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate image
تصویر میانی
middles
منطقه میانی زمین
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
vermis
قطعه میانی مخچه
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
centre
نقط ه میانی چیزی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
media
پوشش میانی سرخرگ
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
flankerback
بازیگر میانی جناح
centered
نقط ه میانی چیزی
centers
نقط ه میانی چیزی
middle
منطقه میانی زمین
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
dermis
غشاء میانی پوست
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
medice
قسمت میانی زمین
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
center ice circle
داره میانی زمین
grounded neutral
سیم میانی زمین
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
center
نقط ه میانی چیزی
third ventricle
بطن میانی مغز
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
deep
نقطه میانی سر پیچ
deeper
نقطه میانی سر پیچ
deepest
نقطه میانی سر پیچ
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
centred
نقط ه میانی چیزی
half length illusion
خطای ادراکی میانی
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
amidship
قسمت میانی قایق
center back
بازیگر میانی خط عقب
bilge board
تخته میانی قایق
loomed
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
loom
قسمت میانی پارو
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
cif
فرمت میانی معروف
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
rail
الت میانی در و پنجره
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
looms
قسمت میانی پارو
big man
بازیگر میانی بیس بال
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle ear inflammation
[MEI]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
otitis media
[OM]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
drawman
مرد میانی برای رویارویی
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
seats
قسمت میانی زین اسب
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
seated
قسمت میانی زین اسب
seat
قسمت میانی زین اسب
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
Biedermeier
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
tympanitis
اماس طبل گوش ورم گوش میانی
holograms
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com