Dictiornary-Farsi | پارامتر تنظیم پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
adjustable parameter	پارامتر تنظیم پذیر


Other Matches

adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
regulable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tunable	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
adjustable	تنظیم پذیر
continuous adjustable transformer	مبدل تنظیم پذیر
adjustable thermostat	دماپای تنظیم پذیر
variable transformer	مبدل تنظیم پذیر
variable spark	جرقه تنظیم پذیر
transductor	راکتور تنظیم پذیر
controlled rectifier	یکسوکننده تنظیم پذیر
remote cut off valve	لامپ با شیب تنظیم پذیر
variable mutual conductance valve(or tub	لامپ با شیب تنظیم پذیر
z parameter	پارامتر "زد"
parameter	پارامتر
parameters	پارامتر
refernce parameter	پارامتر مرجع
symbolic parameter	پارامتر نمادی
shielding parameter	پارامتر حفافتی
lattice parameter	پارامتر شبکه
linkage parameter	پارامتر پیوندی
variable parameter	پارامتر متغییر
input parameter	پارامتر ورودی
racah parameter	پارامتر راکاه
pseudoparameter	شبه پارامتر
parameter setting	پارامتر نشانی
impact parameter	پارامتر برخورد
replaceable parameter	پارامتر جایگزینی
passing parameter	پارامتر عبوری
positional parameter	پارامتر وضعیتی
value parameter	پارامتر مقداری
actual parameter	پارامتر واقعی
frequency parameter	پارامتر فرکانس
wave parameter	پارامتر موج
formmal parameter	پارامتر صوری
sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station	ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
deceleration parameter	پارامتر کند شدن
impact parameter	پارامتر ضرب شونده
drive designator	پارامتر دیسک گردان
tunes	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune	تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
y parameter	پارامتر چهار قطبی ایگرگ
tune	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting	تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes	تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
parameter	ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters	ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters	نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameter	نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
communication	پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
paged	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages	انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
rheostatic	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat	دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration	تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sets	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
go no go	اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay	تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring	حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed	سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
high burst ranging	تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
accident prone	سانحه پذیر
adaptable	انطباق پذیر
accident-prone	سانحه پذیر
submissive	سلطه پذیر
adaptable	وفق پذیر
tolerable	مدارا پذیر
severable	تفکیک پذیر
tolerable	تحمل پذیر
conceivable	امکان پذیر
extendible	کشش پذیر
shapeable	شکل پذیر
soluble	انحلال پذیر
variable	تغییر پذیر
flammable	اشتعال پذیر
sociable	جامعه پذیر
acetylisable	استیل پذیر
extensible	توسعه پذیر
expiable	کفاره پذیر
achromatic	رنگ پذیر
perfectible	کمال پذیر
skittish	تغییر پذیر
expendable	مصرف پذیر
penetrable	رخنه پذیر
supple	انعطاف پذیر
supple	تغییر پذیر
realizable	تحقق پذیر
indissoluble	تجزیه نا پذیر
inexhaustible	خستگی نا پذیر
achievable	موفقیت پذیر
definable	تعریف پذیر
avoidable	اجتناب پذیر
inflammable	اشتعال پذیر
permeable	رطوبت پذیر
permeable	نفوذ پذیر
absolvable	بخشش پذیر
permeable	نشت پذیر
curable	علاج پذیر
acid acceptor	اسید پذیر
applicable	کاربرد پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
inevitable	چاره نا پذیر
shock absorber	ضربه پذیر
exepandable	بسط پذیر
abatable	کاهش پذیر
shock absorbers	ضربه پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
reversible	برگشت پذیر
adaptive	سازوار پذیر
passible	فساد پذیر
inflammable	التهاب پذیر
excitable	تحریک پذیر
irritable	تحریک پذیر
pervious	نفوذ پذیر
partible	بخش پذیر
exceptionable	اعتراض پذیر
impressionable	اثر پذیر
impressionable	تاثر پذیر
acetylable	استیل پذیر
expandable	بسط پذیر
applicable	کاربست پذیر
perturbable	اشوب پذیر
reversible	واگشت پذیر
expansible	گسترش پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
improvable	بهبود پذیر
testable	ازمون پذیر
separable	تفکیک پذیر
fixable	ثبات پذیر
divisible	بخش پذیر
detachable	جدایی پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
visitable	دیدار پذیر
verifiable	تحقیق پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
fissile	شکاف پذیر
fissionable	شکافت پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
estimable	تخمین پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
increasable	افزایش پذیر
healable	درمان پذیر
stretchy	فراخی پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
fusible	گداز پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
flxible	خمش پذیر
inexcusable	عذر نا پذیر
justifiable	توجیه پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
stretchy	کشش پذیر
stretchiest	فراخی پذیر
stretchiest	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
stretchier	کشش پذیر
testable	شهادت پذیر
variables	تغییر پذیر
combustible	احتراق پذیر
measurable	سنجش پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
fatigable	خستگی پذیر
spoilable	فساد پذیر
vanquishable	شکست پذیر
changeable	تغییر پذیر
spottable	لکه پذیر
stainable	لکه پذیر
peaceable	اشتی پذیر
bearable	تحمل پذیر
fatiguable	خستگی پذیر