Total search result: 204 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
phone |
پاسخ به تماس در تلفن |
phoned |
پاسخ به تماس در تلفن |
phones |
پاسخ به تماس در تلفن |
phoning |
پاسخ به تماس در تلفن |
|
|
Other Matches |
|
originates |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originating |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originate |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originated |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
ani |
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند |
Thanks for calling back. |
با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.] |
ring |
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد. |
telephony |
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود |
hang up <idiom> |
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود |
audio |
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد |
auto |
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن |
autos |
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن |
reply [answer] |
پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه] |
voicing |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
voice |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
voices |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
de bounce |
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود |
touch |
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس |
touches |
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس |
contact point |
وسیله تماس نقطه اخذ تماس |
howler |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
howlers |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answered |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answers |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answering |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
amplifying report |
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن |
acoustic coupler |
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند |
magneto exchange |
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری |
private automatic branch exchange |
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند |
telephone booth |
کیوسک تلفن کابین تلفن |
telephone booths |
کیوسک تلفن کابین تلفن |
coupler |
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
modem |
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند |
phones |
تلفن تلفن زدن |
phone |
تلفن تلفن زدن |
phoned |
تلفن تلفن زدن |
phoning |
تلفن تلفن زدن |
it is inexpedient to reply |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
calling dial |
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن |
telephone operation |
طرز کار تلفن کار تلفن |
contacts |
تماس |
impact |
تماس |
tangent |
تماس |
impinging |
تماس |
tangency |
تماس |
taction |
تماس |
contingence |
تماس |
contact line |
خط تماس |
contact |
تماس |
impacts |
تماس |
tangents |
تماس |
contacted |
تماس |
ding |
تماس |
line of contact |
خط تماس |
contacting |
تماس |
to be in rapport |
تماس داشتن |
to be in contact |
تماس داشتن |
contiguity |
برخورد تماس |
corps a corps |
تماس بدنی |
to bring into contact |
تماس دادن |
Keep in touch! <idiom> |
در تماس باش! |
tuch |
تماس دادن با |
interactional points |
نقاط تماس |
going on |
نزدیکی تماس |
zone of contact |
ناحیه تماس |
line to line fault |
تماس خطوط |
contact ratio |
نسبت تماس |
contact lost |
تماس قطع شد |
contact patrol |
گشتی تماس |
contact surface |
سطح تماس |
contact diameter |
قطر تماس |
shock hazard |
خطر تماس |
finish |
تماس انتهایی |
finishes |
تماس انتهایی |
contact area |
سطح تماس |
contact angle |
زاویه تماس |
point contact |
تماس نقطهای |
skimmed |
تماس اندک |
communicator |
شخص در تماس |
skims |
تماس اندک |
area contact |
سطح تماس |
point of contact |
نقطه تماس |
contact area |
منطقه تماس |
contact point |
قطب تماس |
contact party |
گروه تماس |
angle of contact |
زاویه تماس |
contact pressure |
فشار تماس |
contact flange |
فلانژ تماس |
movement to contact |
حرکت به تماس |
skim |
تماس اندک |
contact |
تماس یافتن تماسی |
touch panel |
صفحه حساس به تماس |
contacting |
تماس یافتن تماسی |
osculatory |
وابسته به بوسه یا تماس |
osculation |
تماس اشتراک صفات |
grazing point |
نقطه تماس با مانع |
break off |
قطع تماس با دشمن |
contacted |
تماس یافتن تماسی |
action on the blade |
تماس با شمشیر حریف |
galvanism |
تماس برق بابدن |
movement to contact |
حرکت به اخذ تماس |
flat |
تماس دو لبه اسکیت |
flattest |
تماس دو لبه اسکیت |
telebrief |
تماس مستقیم تلفنی |
synapse |
محل تماس دوعصب |
to keep in touch with any one |
باکسی تماس داشتن |
contact fire |
انفجار در اثر تماس |
touch sensitive panel |
صفحه حساس به تماس |
youch sensitive screen |
صفحه حساس به تماس |
touch sensitive tablet |
تابلو حساس به تماس |
tuch |
سر زدن تماس داشتن |
contact behavior |
رفتار تماس جویانه |
contact backlash |
دنده کور تماس |
contact print |
چاپ به طریقه تماس |
contacts |
تماس یافتن تماسی |
contact report |
گزارش اخذ تماس |
look in on <idiom> |
تماس حاصل کردن |
get in touch with someone <idiom> |
باکسی تماس گرفتن |
faded |
تماس باهدف از بین رفت |
contact fire |
انفجارمین در اثر تماس با کشتی |
contacting |
محل اتصال تماس گرفتن |
engagements |
تماس دو تیفه شمشیر درگارد |
callers |
شخصی که تقاضای تماس دارد |
contacts |
محل اتصال تماس گرفتن |
advance to contact |
پیشروی برای اخذ تماس |
caller |
شخصی که تقاضای تماس دارد |
engagement |
تماس دو تیفه شمشیر درگارد |
ground |
تماس دادن توپ با زمین |
To establish( make) contact. |
تماس دایر ( برقرار ) کردن |
contact report |
گزارش تماس با هواپیمای دشمن |
osculate |
تماس نزدیک حاصل کردن |
contact |
محل اتصال تماس گرفتن |
contact with the net |
خطای تماس با تور والیبال |
contacted |
محل اتصال تماس گرفتن |
physical |
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی |
touches |
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان |
whooshing |
صدای تماس جسم سریع با هوا |
contacts |
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت |
lose track of <idiom> |
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی |
whooshes |
صدای تماس جسم سریع با هوا |
whooshed |
صدای تماس جسم سریع با هوا |
whoosh |
صدای تماس جسم سریع با هوا |
brushes |
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن |
contact |
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت |
You can call me at ... [phone no.] <idiom> |
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید. |
brush |
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن |
contacting |
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت |
contacted |
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت |
touch |
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان |
ground stroke |
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین |
Where can I contact Mr …. ? |
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟ |
punts |
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن |
punt |
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن |
footprints |
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد |
punted |
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن |
split lean |
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین |
contacts |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
If there is a reason for complaint, please contact ... |
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید. |
contacting |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
contact |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
first down |
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس |
split the uprights |
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن |
full pitch |
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین |
We finally succeed in making a radio contact. |
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم |
full toss |
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین |
footprint |
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد |
contacted |
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف |
item of written comment |
پاسخ |
representation [statement] |
پاسخ |
rebutter |
پاسخ رد |
answerback |
در پاسخ |
answering |
پاسخ |
reaction [answer, commentary] |
پاسخ |
responds |
پاسخ |
answers |
پاسخ |
in answer to |
در پاسخ به |
response |
پاسخ |
responses |
پاسخ |
no |
: پاسخ نه |
negative reply |
پاسخ رد |
response [commentary] |
پاسخ |
statement |
پاسخ |
respond |
پاسخ |
replies |
پاسخ |
responsions |
پاسخ |
counterplea |
پاسخ رد |
reply |
پاسخ |
in reply to |
در پاسخ |
answer |
پاسخ |
replied |
پاسخ |
answered |
پاسخ |
responded |
پاسخ |
replication |
پاسخ |
replying |
پاسخ |
maximum junction to case thermal impedan |
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه |
bounces |
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود |