Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
movement response
پاسخ حرکت
Other Matches
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
counterplea
پاسخ رد
item of written comment
پاسخ
replication
پاسخ
rebutter
پاسخ رد
respond
پاسخ
replying
پاسخ
responded
پاسخ
negative reply
پاسخ رد
in answer to
در پاسخ به
answerback
در پاسخ
replies
پاسخ
replied
پاسخ
responds
پاسخ
reply
پاسخ
response
پاسخ
responsions
پاسخ
answering
پاسخ
answer
پاسخ
answered
پاسخ
in reply to
در پاسخ
answers
پاسخ
no
: پاسخ نه
statement
پاسخ
response
[commentary]
پاسخ
representation
[statement]
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
responses
پاسخ
w response
پاسخ کلی
whole response
پاسخ کلی
irresponsive
پاسخ ندهنده
right answer
پاسخ درست
distal response
پاسخ دوربرد
reflection response
پاسخ قرینه
delayed response
پاسخ درنگیده
correct response
پاسخ درست
manipulandum
ابزار پاسخ
oracle
پاسخ مبهم
oracles
پاسخ مبهم
come up with
<idiom>
یافتن پاسخ
discriminatory response
پاسخ افتراقی
operandum
ابزار پاسخ
replier
پاسخ دهنده
impluse response
پاسخ ایمپولز
responds
پاسخ دادن
rejoins
پاسخ دادن
rejoins
در پاسخ گفتن
rejoining
پاسخ دادن
rejoining
در پاسخ گفتن
frequency respone
پاسخ فرکانس
rejoined
پاسخ دادن
rejoined
در پاسخ گفتن
popular response
پاسخ رایج
rejoin
پاسخ دادن
rejoin
در پاسخ گفتن
answerable
پاسخ دار
original response
پاسخ ابتکاری
to make a response
پاسخ دادن
vab
پاسخ سمعی
vaccum response
پاسخ غیابی
early answer
پاسخ زود
image response
پاسخ تصویر
voice answer back
پاسخ سمعی
emitted response
پاسخ صدوری
responded
پاسخ دادن
moro response
پاسخ مورو
respond
پاسخ دادن
preparatory response
پاسخ مقدماتی
position response
پاسخ مکانی
calculation
پاسخ تقریبی
to definitive answer
پاسخ قطعی
response duration
مدت پاسخ
solutions
پاسخ یک مشکل
consummatory response
پاسخ پایانی
content response
پاسخ محتوایی
pleas
پاسخ دعوی
answer
: جواب پاسخ
answers
: جواب پاسخ
answer mode
حالت پاسخ
answer
: پاسخ دادن
response differentiation
تفکیک پاسخ
rejoinder
پاسخ دفاعی
running rate
اهنگ پاسخ
response equivalence
هم ارزی پاسخ
answers
پاسخ به یک سوال
color response
پاسخ رنگ
answered
پاسخ به یک سوال
answering
: پاسخ دادن
response latency
نهفتگی پاسخ
answered
: جواب پاسخ
answered
: پاسخ دادن
answer
پاسخ به یک سوال
response intensity
شدت پاسخ
response generalization
تعمیم پاسخ
response rate
سرعت پاسخ
answerback
پاسخ برگشتی
anticipatory response
پاسخ انتظاری
answering
پاسخ به یک سوال
answering
: جواب پاسخ
conditioned response
پاسخ شرطی
responsorial
پاسخ دهنده
rejoinders
پاسخ دفاعی
response time
زمان پاسخ
response threshold
استانه پاسخ
response set
امایه پاسخ
solution
پاسخ یک مشکل
response amplitude
دامنه پاسخ
an a answer
پاسخ مثبت
response strength
نیرومندی پاسخ
answers
: پاسخ دادن
anatomy response
پاسخ کالبدی
plea
پاسخ دعوی
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
psychogalvanic response
پاسخ گالوانیکی- روانی
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
he returned a negative
پاسخ منفی داد
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
pilomotor response
پاسخ سیخ شدن مو
stimulus response theory
نظریه محرک- پاسخ
s r psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
open ended question
پرسش باز پاسخ
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
ucr
پاسخ غیر شرطی
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
answer
[to something]
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
stimulus response psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
s r model
الگوی محرک- پاسخ
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
white space response
پاسخ به بخش سفید
phones
پاسخ به تماس در تلفن
pure color response
پاسخ خالص رنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com