Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
stock
پایه دسته ریشه
stocked
پایه دسته ریشه
Other Matches
kepse motife
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to strike root
ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece
پایه پایه استقرار
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
sects
دسته دسته مذهبی
groups
دسته دسته کردن
classify
دسته دسته کردن
group
دسته دسته کردن
sort
دسته دسته کردن
scores of people
دسته دسته مردم
sect
دسته دسته مذهبی
regiments
دسته دسته کردن
regiment
دسته دسته کردن
distribute
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته شدن
trooping
دسته دسته شدن
in detail
مفصلا دسته دسته
trooped
دسته دسته شدن
troop
دسته دسته شدن
sorted
دسته دسته کردن
streams of people
دسته دسته مردم
they came in bands
دسته دسته امدند
windrow
دسته دسته کردن
shoals of people
دسته دسته مردم
sorts
دسته دسته کردن
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
radical
ریشه
thrum
ریشه
root
ریشه
radicals
ریشه
tie
[knot]
ریشه
roots
ریشه
tassel
ریشه
fringes
ریشه
fringe
ریشه
scabs
ریشه
rhizogenic
ریشه زا
radicle
ریشه چه
rhizogenetic
ریشه زا
stub
ریشه
radix
ریشه
stubbed
ریشه
stubs
ریشه
rhizogenous
ریشه زا
stump
ریشه
stumped
ریشه
rootlet
ریشه چه
paronymous
هم ریشه
stumps
ریشه
stumping
ریشه
rootless
بی ریشه
stubbing
ریشه
scab
ریشه
fimbriation
ریشه
expansion scab
ریشه
frange
ریشه
homoousian
از یک ریشه
fibreless
بی ریشه
fimbria
ریشه
harl
ریشه
harle
ریشه
cama
ریشه
extraction
ریشه
tassels
ریشه
depth of face
ریشه
cognate
هم ریشه
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
tendrils
ریشه پیچک
rhizoid
ریشه مانند
firtree root
ریشه صنوبری
rhizome
شبیه ریشه
tendril
ریشه پیچک
filose
ریشه دار
rhizoid
ریشه نما
root directory
دایرکتوری ریشه
root of the weld
ریشه جوش
root out
ریشه کن کردن
root section
مقطع ریشه
root up
ریشه کن کردن
rootage
ریشه بندی
rootage
مجموع ریشه ها
rhizopodous
ریشه پای
fringent
ریشه مانند
rhizopod
ریشه پایان
rhizophagous
ریشه خوار
rooter
ریشه کننده
rootlet
ریشه فرعی
enrooted
ریشه کرده
ciliate
ریشه دار
ciliolated
ریشه دار
themes
ریشه زمینه
deracinate
از ریشه در اوردن
squar root
ریشه دوم
root
ریشه گرفتن
deep rooted
ریشه کرده
theme
ریشه زمینه
ciliated
ریشه دار
roots
ریشه کن کردن
eradiacable
ریشه کن شدنی
etymon
ریشه کلمه
rooty
ریشه دار
fimbriated
ریشه دار
rooty
شبیه ریشه
rush root
ریشه اریسا
rush root
ریشه ایرسا
fimbriate
ریشه دار
extirpator
ریشه کن کننده
extirpation
ریشه کنی
root
ریشه کن کردن
runner
ریشه هوایی
runners
ریشه هوایی
strike root
ریشه زدن
rhizomorphous
ریشه مانند
ammonium
ریشه +4NH
irradicable
ریشه کن نشدنی
imaginary root
ریشه ی موهومی
imaginary root
ریشه ی انگاری
cube roots
ریشه سوم
horse radish
ریشه خردل
morphophonemics
ریشه شناسی
musk root
ریشه مشک
cube roots
ریشه مکعب
orris root
ریشه بنفشه
fibrous
ریشه دار
outroot
از ریشه کندن
irradicate
ریشه کن کردن
irradicate
از ریشه دراوردن
square roots
ریشه دوم
square root
ریشه دوم
beetroots
ریشه چغندر
beetroot
ریشه چغندر
acid radical
ریشه اسید
ablation
ریشه کنی
barbate
ریشه دار
irrationable
ریشه گنگ
rooted
ریشه کرده
rooted
ریشه دار
paronym
واژه هم ریشه
fringed
ریشه دار
grubbing up
ریشه کنی
radicle
ریشه کوچک
radicle
اصل ریشه
blade root
ریشه تیغه
rhizanthous
گل اور از ریشه
bonder
ریشه دار
geometric mean
ریشه nام
bottom run
قشر ریشه
gelsemium
ریشه یاسمن
galangale
ریشه جوز
hang nail
ریشه ناخن
hangnail
ریشه ناخن
frilled
ریشه دار
cube root
ریشه سوم
eradication
ریشه کنی
eradication
ریشه کن کردن
eradication
ریشه کن شدن
cube root
ریشه مکعب
inveterate
ریشه کرده
ineradicable
ریشه کن نشدنی
etymology
ریشه شناسی
etymologies
ریشه شناسی
i. and evdevolution
ریشه گیری
fringing
ریشه یابی
supplants
از ریشه کندن
madder
ریشه روناس
cognate
واژه هم ریشه
stem
ریشه اصل
to take root
ریشه کردن
to take root
ریشه زدن
fixing
حاشیه ریشه
uproots
ریشه کن کردن
to root up
ریشه کن کردن
to root up
از ریشه دراوردن
thrum
ریشه فرش
supplanting
از ریشه کندن
supplanted
از ریشه کندن
tufts
ریشه پارچه
wing root
ریشه بال
tuft
ریشه پارچه
frills
ریشه دارکردن
ventral root
ریشه قدامی
uprooting
ریشه کن کردن
uprooted
ریشه کن کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com