Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
Other Matches
keystroke
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
prime cost
هزینه پایه
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
base width
عرض پایه پهنای پایه
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
base piece
پایه پایه استقرار
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
slide rule
خط کش محاسبه
computing
محاسبه
computations
محاسبه
slide rules
خط کش محاسبه
computation
محاسبه
analysis
محاسبه
prediction
محاسبه
calculation
محاسبه
predictions
محاسبه
computational
اشتباه در محاسبه
computable
محاسبه پذیر
computation
نتیجه محاسبه
computability
قابلیت محاسبه
accounting price
قیمت محاسبه
computational
مربوط به یک محاسبه
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
recalculation
تجدید محاسبه
unit of account
واحد محاسبه
calculated field
فیلد محاسبه
calculating factor
ضریب محاسبه
calculating machine
ماشین محاسبه
uncomputable
محاسبه ناپذیر
calculation sheet
برگ محاسبه
computations
نتیجه محاسبه
calk
محاسبه کردن
cam calculation
محاسبه کرو
arithmetic unit
واحد محاسبه
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
design load
بارمبنای محاسبه
computed
محاسبه کردن
computes
محاسبه کردن
account
محاسبه نمودن
dyscalculia
محاسبه پریشی
approximations
محاسبه ملایم
approximation
محاسبه ملایم
design
طرح و محاسبه
designs
طرح و محاسبه
miscalculation
محاسبه اشتباه
predicted
محاسبه شده
miscalculations
محاسبه اشتباه
compute
محاسبه کردن
double counting
محاسبه مضاعف
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
tally
محاسبه چوب خط زدن
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
incomputable
غیر قابل محاسبه
computed price
قیمت محاسبه شده
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
tallying
محاسبه چوب خط زدن
computable function
تابع محاسبه پذیر
ration factor
ضریب محاسبه جیره
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
tallies
محاسبه چوب خط زدن
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
tallied
محاسبه چوب خط زدن
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
computation
نتیجه شمارش محاسبه
row wise recalculation
محاسبه مجدد سطری
computing
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
column wise recalculation
محاسبه مجدد ستونی
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
manual recalculation
محاسبه مجدد دستی
predicted
از قبل محاسبه شده
computations
نتیجه شمارش محاسبه
recalculation method
روش محاسبه عدد
integral calculus
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
load adjuster
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
computable
آنچه قابل محاسبه است
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
design for flexture and shear
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
computed
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
strategically
<adv.>
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
algorithm
محاسبه عددی حساب رقومی
algorithms
محاسبه عددی حساب رقومی
boxes
مربع روی ورقه محاسبه
compute
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
computes
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
evaluation
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
box
مربع روی ورقه محاسبه
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
interpolations
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolation
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
scaling law
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
basket purchase
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
percentile
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
margin
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
margins
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
expansion
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
reboot
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
unliquidated damages
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
fittest
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
brake mean effective pressure
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
liquidated damages
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
fits
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
relative
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
size
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
sizes
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
paralleled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
interference
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
parallelling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallels
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
geometry processing
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
heaps
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
calculates
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculate
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
alu
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
heaping
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
cost expenditure
هزینه
charge
هزینه
expense
هزینه
outgoing
هزینه
goings-on
هزینه ها
light expense
هزینه کم
charges
هزینه
cost benefit ratio
هزینه
outlay
هزینه
voucher
هزینه
vouchers
هزینه
tolls
هزینه
tolling
هزینه
toll
هزینه
outlays
هزینه
expenditure
هزینه
expenditures
هزینه ها
mise
هزینه
disbursement
هزینه
levying
هزینه
battels
هزینه
benefit cost analysis
هزینه
levy
هزینه
levies
هزینه
levied
هزینه
tabs
هزینه
tab
هزینه
total cost
هزینه کل
cost
هزینه
outgoings
هزینه
eight bit system
کم هزینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com