English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
hardened site پایگاه مقاوم
Search result with all words
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
Other Matches
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
resister مقاوم
refractory مقاوم
resistors مقاوم
resisters مقاوم
plasma plating مقاوم
tolerant مقاوم
resistant مقاوم
renitent مقاوم
resistor مقاوم
rigid cores هستههای مقاوم
adamantly مقاوم یکدنده
adamant مقاوم یکدنده
weatherproof مقاوم در برابرهوا
counterpoise نیروی مقاوم
resistive force نیروی مقاوم
water resistant مقاوم در برابر اب
stabile مقاوم در برابرگرما
resisting moment لنگر مقاوم
moment of resistence لنگر مقاوم
stand up <idiom> مقاوم بودن
forcing cone مخروط مقاوم
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
drag force نیروی مقاوم حرکت
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
creep resistant مقاوم در برابر خزش
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
lightfast مقاوم در برابر نور
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
windproof مقاوم در مقابل باد
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
posted پایگاه
lodgment or lodge پایگاه
sites پایگاه
sited پایگاه
site پایگاه
post پایگاه
platform پایگاه
aboard در پایگاه
platforms پایگاه
station پایگاه
posts پایگاه
stationed پایگاه
stations پایگاه
campound پایگاه
post- پایگاه
status پایگاه
class status پایگاه طبقهای
data banks پایگاه داده ها
battle station پایگاه رزمی
base defense پدافند از پایگاه
data base پایگاه داده ها
base of operations پایگاه عملیات
data banks پایگاه داده
battle station پایگاه جنگی
base defense پدافند پایگاه
data bank پایگاه داده
base map نقشه پایگاه
data bank پایگاه داده ها
base development تهیه پایگاه
base development ساختن پایگاه
outpost پایگاه مرزی
air bases پایگاه هوایی
encampment اردو پایگاه
encampments اردو پایگاه
space stations پایگاه فضایی
defense base پایگاه دفاعی
achieved status پایگاه اکتسابی
air base پایگاه هوایی
advance base پایگاه جلو
air force base پایگاه هوایی
space station پایگاه فضایی
automatic take تغییر پایگاه
outposts پایگاه مرزی
base camp پایگاه مبنا
filbert base پایگاه دروغین
base command فرماندهی پایگاه
defense base پایگاه پدافندی
spaceport پایگاه فضایی
knowledge base پایگاه معلومات
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه اگاهی
landing site پایگاه فرود
naval base پایگاه دریایی
database پایگاه داده ها
professional status پایگاه حرفهای
databases پایگاه داده ها
social status پایگاه اجتماعی
space platform پایگاه فضایی
filbert base پایگاه فریبنده
naval station پایگاه دریایی
home port پایگاه مادر
home port پایگاه اصلی
height of site ارتفاع پایگاه
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
frameworks مدیریت پایگاه داده
active database پایگاه دادههای فعال
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
computerized data base پایگاه دادههای کامپیوتری
corner طرفین پایگاه اصلی
cornering طرفین پایگاه اصلی
corners طرفین پایگاه اصلی
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
base running دویدن بسوی پایگاه
foothold جای ثابت پایگاه
relational database پایگاه داده رابطهای
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
outposts پایگاه نفوذی شطرنج
socioeconomic status پایگاه اجتماعی- اقتصادی
outpost پایگاه نفوذی شطرنج
commodore فرمانده پایگاه هوایی
hard missile base پایگاه مستحکم موشک
commodores فرمانده پایگاه هوایی
database management مدیریت پایگاه داده ها
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
footholds جای ثابت پایگاه
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
data base analyst تحلیل گر پایگاه داده
bare base پایگاه اماده نشده
citadel پایگاه مستحکم ارگ
bridgeheads پایگاه درکنار دریا
database structure ساختار پایگاه داده ها
citadels پایگاه مستحکم ارگ
fire support base پایگاه پشتیبانی اتش
naval auxiliary پایگاه لجستیکی دریایی
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
dinger دویدن به پایگاه اصلی
distributed data base پایگاه داده توزیعی
floating base پایگاه شناور دریایی
exhaustive search جستجو هر رکورد در پایگاه
bare base پایگاه اشغال نشده
bridgehead پایگاه درکنار دریا
army base پایگاه نیروی زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com