English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cuban fork ball پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
Other Matches
creeper توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
creepers توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
gimbals توپی و غلاف توپی گردان
glide bomb بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
dense graded mix اغشته تو پر
smeary اغشته
pentathlons مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
ballistics مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
varnished cloth پارچه اغشته
litmus paper اغشته است
coated materials مصالح اغشته
impregnated cloth پارچه اغشته
coating اغشته کردن
hot mix اغشته گرم
bleeding اغشته به خون
varnished cambric پارچه اغشته
coated materials مواد اغشته شده
chlorinate اغشته کردن باکلر
chlorinated اغشته کردن باکلر
chlorinates اغشته کردن باکلر
chlorinating اغشته کردن باکلر
to gild with blood اغشته بخون کردن
sand mix ماسه اغشته سرد
tar macadam مواد اغشته شده قطرانی
sand asphalt ماسه اغشته گرم یا سرد
metalline فلزی اغشته به نمک فلزات
dense graded mix مواد اغشته شده بسته
fly dope ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
plant mix مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
celluloid لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
slithery لغزنده
slippery لغزنده
slipover لغزنده
slipper لغزنده
lubricious لغزنده
slippers لغزنده
bottom slide لغزنده زیرین
races سینی لغزنده
slideway راه لغزنده
slip form قالب لغزنده
cutter slide لغزنده فرز
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
raced طوقه لغزنده
race سینی لغزنده
slides اسباب لغزنده
slide اسباب لغزنده
races طوقه لغزنده
race طوقه لغزنده
raced ریل لغزنده
races ریل لغزنده
slides طوقه لغزنده
race ریل لغزنده
raced سینی لغزنده
slide طوقه لغزنده
fastest سطح لغزنده یا سفت
slide صفحه لغزنده چهارچوب
rattletrap دارای صدای تق تق لغزنده
fasted سطح لغزنده یا سفت
fast سطح لغزنده یا سفت
cross slide کشوی لغزنده عرضی
slides صفحه لغزنده چهارچوب
slide ریل لغزنده سرسره
fasts سطح لغزنده یا سفت
slides ریل لغزنده سرسره
The road was greasy. جاده چرب بود ( لغزنده )
racer رینگ لغزنده برجک توپ
racers رینگ لغزنده برجک توپ
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
marble شن و خاک و سنگریزه لغزنده روی مسیر
marbles شن و خاک و سنگریزه لغزنده روی مسیر
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
pivots توپی
plug توپی
pivot توپی
spill توپی
spilled توپی
spilling توپی
spills توپی
pivoted توپی
dowel توپی
to kick a ball توپی را
spigot توپی
ball joint توپی
tapping توپی
tapped توپی
tap توپی
plugs توپی
plugging توپی
ball printer چاپگر توپی
fuse plug توپی فیوز
ball joint توپی اتصال
pivot توپی اتصال
pivots توپی اتصال
pivoted توپی اتصال
countersinck bit مته توپی
rotor hub توپی رتور
to catch a fly توپی را ازهواگرفتن
hub bore سوراخ توپی
spile گل میخ توپی
tapper توپی گذار
bezel حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
stopper توپی جلوگیری کننده
plug mill دستگاه نورد توپی
stoppers توپی جلوگیری کننده
plugging سربطری توپی گذاشتن
plugs سربطری توپی گذاشتن
plug سربطری توپی گذاشتن
oil drain plug توپی تخلیه روغن
head توپی کامل و سایر متعلقات
in توپی که وارد دروازه شده
in- توپی که وارد دروازه شده
set up توپی که به اسانی برگردانده شود
beanball توپی که هدف ان سر توپزن باشد
bitumen macadam مواد اغشته شده قیری ماکادام قیری
bleeders توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
lineball توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
bleeder توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
tampon توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
spinner پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
tampons توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
netball توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
outswinger توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
roving gun توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
inswinger توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
die توپی که درحال افتادن برروی زمین است
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
gun توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
hypervelocity سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
snick توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
autotransformer ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
weapon delivery پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
launching پرتاب
toss پرتاب
pitch پرتاب
shoving پرتاب
launches پرتاب
tossed پرتاب
pitches پرتاب
shoved پرتاب
tossing پرتاب
tosses پرتاب
shoves پرتاب
hurls پرتاب
shove پرتاب
hurled پرتاب
launch پرتاب
hurl پرتاب
launched پرتاب
jets پرتاب
shies پرتاب
shy پرتاب
shyer پرتاب
put پرتاب
shying پرتاب
throw پرتاب
jetted پرتاب
detrusion پرتاب
shied پرتاب
jet پرتاب
puts پرتاب
shyest پرتاب
putting پرتاب
jaculation پرتاب
jetting پرتاب
throws پرتاب
throwing پرتاب
propellant خرج پرتاب
thrusts پرتاب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com