Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
volley fire
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
Other Matches
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
delivery
پرتاب گلوله
deliveries
پرتاب گلوله
powder charge
خرج پرتاب گلوله
muzzle wave
موج پرتاب گلوله
shoots
پرتاب کردن گلوله
shoot
پرتاب کردن گلوله
aeroballistics
فن پرتاب گلوله یا موشک درفضا
shots
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
arbalist
الت پرتاب تیر وزوبین و گلوله
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
arbalest
الت پرتاب تیر وزوبین و گلوله
ballistic
پرتابهای وابسته به علم پرتاب گلوله
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
volleyed
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
processor
به صورت همزمان همزمان کار کند
trend
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clue
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ogive
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
splinterproof
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
ballistics of penetration
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
synchronic
همزمان
paralleling
همزمان
synchronous
همزمان
proportional
همزمان
parallelled
همزمان
parallels
همزمان
synchronizer
همزمان گر
parallel
همزمان
parallelling
همزمان
paralleled
همزمان
coincidentally
همزمان
simultaneous
همزمان
contemporary
همزمان
isochronous
همزمان
contemporaries
همزمان
concurrent
همزمان
isochrone
همزمان
simultaneously
همزمان
lead collision course
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
synchronous communication
ارتباط همزمان
synchronous condenser
خازن همزمان
synchronising
همزمان کردن
synchronised
همزمان کردن
synchronous motor
موتور همزمان
synchronous operation
عملیات همزمان
synchronous vibrator
لرزه گر همزمان
synchronous telegraphy
تلگراف همزمان
synchronizing
همزمان سازی
synchronous reactance
راکتانس همزمان
synchronous speed
سرعت همزمان
synchronises
همزمان کردن
synchronous machine
ماشین همزمان
synchroscope
همزمان نما
synchronous impedance
ناگذرایی همزمان
synchronize
همزمان کردن
synchronous network
شبکه همزمان
synchronous generator
مولد همزمان
synchronous device
دستگاه همزمان
synchronous phase advance
خازن همزمان
synchronizes
همزمان کردن
synchronous admittance
گذرایی همزمان
selsyn
موتور همزمان
simultaneity
همزمانی همزمان
concurrent validity
اعتبار همزمان
simultaneous extinction
خاموشی همزمان
concurrent variation
تغییر همزمان
synchronous transmission
مخابره همزمان
syncheronous communications
مخابره همزمان
synchrinized
همزمان بودن
synchronic
همگاه همزمان
synchronization
همزمان سازی
concurrent training
اموزش همزمان
coinciding
همزمان بودن
concurrent reinforcement
تقویت همزمان
concentred elimination
حذف همزمان
concentred reaction
واکنش همزمان
concurrent execution
اجرای همزمان
concurrent operation
عملکرد همزمان
coincide
همزمان بودن
coincided
همزمان بودن
concurrent processing
پردازش همزمان
coincides
همزمان بودن
simultaneous processing
پردازش همزمان
synchronous transmission
انتقال همزمان
concentred exchange
تبادل همزمان
synchronized sweep
روبش همزمان
concurrent
تقریباگ همزمان
concurrently
اجرای همزمان
concurrent
همرو همزمان
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
synchronizing separator
جداکننده همزمان سازی
paralleled
که همزمان ارسال شود
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
coincident penalty
پنالتی همزمان دو تیم
concurrent programming
برنامه نویسی همزمان
paralleling
که همزمان ارسال می شوند
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
paralleled
که همزمان ارسال می شوند
held ball
گرفتن همزمان توپ
parallels
که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing
همزمان ساز افقی
paralleling
که همزمان ارسال شود
parallelling
که همزمان ارسال شود
compatability
قابلیت کار همزمان
synchronizing torque
گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal
پیام همزمان ساز
parallelled
که همزمان ارسال شود
full duplex
پروتکل دوسوی همزمان
synchronizer
دستگاه همزمان کننده
parallels
که همزمان ارسال می شوند
parallelling
که همزمان ارسال می شوند
acoustic synchronizer
همزمان ساز صوتی
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
synchronizing pulses
ضربههای همزمان سازی
parallelled
که همزمان ارسال می شوند
simultaneous input/output
ورودی و خروجی همزمان
parallel
که همزمان ارسال شود
parallel
که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
duplex
ارسال داده در دو جهت همزمان
duplexes
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
simultaneous
باهم واقع شونده همزمان
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronised
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizing limiter
لامپ مراقب همزمان سازی
mainframe computer
مانند تعداد عملوند همزمان
duplex
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronises
همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplexes
ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronizes
همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst
پیام همزمان ساز رنگ
synchronize
همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal
پیام همزمان ساز رنگ
synchronising
همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts
پیام همزمان ساز رنگ
doubled up
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
immediate
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
simultaneous
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
doubled
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronises
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
operand
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
petri nets
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
multiple foul
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com