English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (10 milliseconds)
English Persian
poseur پرسش دشوار
poseurs پرسش دشوار
poser پرسش دشوار
posers پرسش دشوار
Other Matches
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
operose دشوار
operous دشوار
deep <adj.> دشوار
hardest دشوار
mind-boggling دشوار
intolerable دشوار
spiny دشوار
nerve wrack دشوار
metaphisical دشوار
mind-blowing دشوار
arduous دشوار
trickly دشوار
spinose دشوار
harder دشوار
hard دشوار
nerve racking دشوار
strait دشوار
straits دشوار
tough دشوار
difficult دشوار
rock bound دشوار
tougher دشوار
toughest دشوار
roughest دشوار
rough دشوار
inexplicable دشوار
inexplicit دشوار
nerve-racking دشوار
dilemmas وضع دشوار
knotted سفت دشوار
dilemma وضع دشوار
sores سخت دشوار
escapades فراراززندگی دشوار
sore سخت دشوار
clutched وضع دشوار
escapade فراراززندگی دشوار
tour de force کار دشوار
crux مسئله دشوار
hard game بازی دشوار
sticky دشوار سخت
clutching وضع دشوار
insuperability دشوار گیری
formidable دشوار نیرومند
slippery دشوار لغزان
laborious دشوار پرزحمت
clutch وضع دشوار
clutches وضع دشوار
herculean بسیار دشوار
impasse وضع بغرنج و دشوار
jaw breaking دشوار برای تلفظ
hot potato کار دشوار و ناخوشایند
onerous دشوار طاقت فرسا
uphill جاده سربالا دشوار
glossary فرهنگ لغات دشوار
glossaries فرهنگ لغات دشوار
hot potatoes کار دشوار و ناخوشایند
succussatory دارای حرکت دشوار
pickle خیارترشی وضعیت دشوار
to be in a pickle <idiom> در وضعیتی دشوار بودن
pickles خیارترشی وضعیت دشوار
hydra چیزی که برانداختن ان دشوار است
However difficult the circumstances [are] , ... هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
insupportable دشوار غیر قابل مقاومت
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
querying پرسش
questions پرسش
query پرسش
queries پرسش
queried پرسش
item پرسش
test item پرسش
question پرسش
items پرسش
questioned پرسش
leadingquestion پرسش راهنما
floorer پرسش سخت
questionary پرسش نامه
questtioningly پرسش کنل
indirect question پرسش غیرمستقیم
in an interrogatory tone با لحن پرسش
oblique question پرسش غیرمستقیم
item analysis تحلیل پرسش
item difficulty دشواری پرسش
interrogatively ازراه پرسش
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
point of interrogation نشان پرسش
interogation mark نشان پرسش
item selection پرسش گزینی
item validity اعتبار پرسش
catechist ازراه پرسش
catechize از راه پرسش
cross-examine پرسش کردن از
cross-examination پرسش و مقابله
questions تردید پرسش
questioned تردید پرسش
question تردید پرسش
inquiry پرسش بازجویی
debriefs پرسش کردن
questioningly پرسش کنان
question mark پرسش نشان
question marks پرسش نشان
cross-examining پرسش کردن از
cross-examines پرسش کردن از
cross-examined پرسش کردن از
cross-examinations پرسش و مقابله
debrief پرسش کردن
interrogator پرسش کننده
catechise از راه پرسش
interrogators پرسش کننده
inquiries پرسش بازجویی
debriefed پرسش کردن
catechisms پرسش نامه مذهبی
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
multiple choice item پرسش چند گزینهای
status enquiry پرسش نامه وضعیت
open ended question پرسش باز پاسخ
quizzes شوخی پرسش و ازمون
quiz شوخی پرسش و ازمون
circularize پرسش نامه فرستادن
this very question دقیقا همین پرسش
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
catechism پرسش نامه مذهبی
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
catechize از راه پرسش یاددادن
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
leading question پرسش راهنمایی کننده
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
leading questions پرسش راهنمایی کننده
catechise از راه پرسش یاددادن
inquire پرسش کردن جویا شدن
enquires پرسش کردن جویا شدن
enquired پرسش کردن جویا شدن
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
inquired پرسش کردن جویا شدن
inquires پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queried که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
cream-colored wool پشم شکری [این نوع پشم مخلوطی از پشم سفید درجه یک با پشم های رنگی نیز بوده و جداسازی آن یا غیرممکن و یا دشوار می باشد. این اصطلاح به پشم زرد رنگ نیز اطلاق می شود.]
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com