English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
operating personnel پرسنل فعال
Search result with all words
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
Other Matches
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
active هدف فعال خط مشی فعال
staffed پرسنل
staffs پرسنل
staff پرسنل
personnel پرسنل
personnel officer افسر پرسنل
complements پرسنل سازمانی
all hands کلیه پرسنل
crews پرسنل ناو
crewing پرسنل ناو
complement پرسنل سازمانی
adjutant general دایره پرسنل
permanent party پرسنل دایمی
crewed پرسنل ناو
crew پرسنل ناو
shipmate پرسنل هم ناو
trooped پرسنل دار
complemented پرسنل سازمانی
operations personal پرسنل عملیات
complementing پرسنل سازمانی
trooping پرسنل دار
cadres پرسنل پیمانی
cadre پرسنل پیمانی
turout تجمع پرسنل
intransit strenth پرسنل سیال
ship's company پرسنل ناو
troop پرسنل دار
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
regulars پرسنل کادر منظم
regular پرسنل کادر منظم
staff پرسنل ستاد ستادی
staffs پرسنل ستاد ستادی
proceed time زمان انتقال پرسنل
turout جمع شدن پرسنل
ration method روش تغذیه پرسنل
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
evacuees پرسنل تخلیه شده
evacuee پرسنل تخلیه شده
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
service number شماره خدمتی پرسنل
military pay order لیست حقوقی پرسنل
quarters محل اسایشگاه پرسنل
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
lag rate میزان کسری پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
staffed پرسنل ستاد ستادی
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
snell فعال
smacker فعال
active فعال
light foot فعال
light footed فعال
active cell سل فعال
commissioned <adj.> فعال
operational فعال
strenuous فعال
go-ahead فعال
up فعال
upped فعال
upping فعال
efective فعال
smacking فعال
energetic فعال
sthenic فعال
astir فعال
active device دستگاه فعال
active absorption جذب فعال
active file پرونده فعال
active file فایل فعال
active hydrogen هیدروژن فعال
active index شاخص فعال
active centers مراکز فعال
active installation قسمت فعال
active aircraft هواپیمای فعال
active analysis تحلیل فعال
active area ناحیه فعال
active avoidance اجتناب فعال
active balance مانده فعال
active carbon کربن فعال
activator فعال ساز
active cell سلول فعال
active element عنصر فعال
active installation تاسیسات فعال
active lines خطهای فعال
adrenergic فعال شونده
enthalpy حرارت فعال
actual output بازداده فعال
active window پنجره فعال
active vocabulary واژگان فعال
active therapy درمان فعال
active stock موجودی فعال
actuator فعال کننده
hot money پول فعال
out of action غیر فعال
active sonar ردیاب فعال
optically active فعال نوری
active sonar سونار فعال
active site موضع فعال
active site محل فعال
active program برنامه فعال
active mine مین فعال
cycle stock موجودی فعال
acting فعال کاری
inactive غیر فعال
active center مرکز فعال
passives غیر فعال
actinic rays اشعه فعال
active فعال کنشی
activate فعال کردن
semiactive نیمه فعال
spiritous فعال زنده
spirituous فعال سرزنده
passive غیر فعال
whip up <idiom> فعال کردن
kinetic energy نیروی فعال
trig فعال سرحال
activating فعال کردن
activation barrier سد فعال سازی
activation فعال کردن
activation فعال سازی
come alive <idiom> فعال ماندن
activate فعال کردن
activate فعال کردن
active index ایندکس فعال
activated فعال کردن
active force نیروی فعال
activates فعال کردن
go getter شخص فعال و زرنگ
reactive power توان غیر فعال
cationic دارای کاتیون فعال
arm خط وط وقفه فعال شده .
active database پایگاه دادههای فعال
ce تراشه فعال کننده
reactive current جریان غیر فعال
commissioning the ship فعال کردن کشتی
disabled <adj.> <past-p.> غیر فعال شده
blocked <adj.> <past-p.> غیر فعال شده
overactive فوق العاده فعال
idle money پول غیر فعال
passive element یکان غیر فعال
passive sonar ردیاب غیر فعال
euchromatin بخش فعال کروماتین
inactivate غیر فعال کردن
pragmatics فعال واقع بین
locked <adj.> <past-p.> غیر فعال شده
activating effect of functional group گروه فعال ساز
activities فعال یا مشغول بودن
activity فعال یا مشغول بودن
active sonar رادار دریایی فعال
activation energy انرژی فعال سازی
active labor force نیروی کار فعال
absorbo cel سلولوز فعال شده
activated carbon کربن فعال شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com