Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
Other Matches
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
parkas
نیم تنه پوست حیوانات
exuviae
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
dicker
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
shell
پوست فندق وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shells
پوست فندق وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
skiver
چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
thwacks
پرکردن
cramming
پرکردن
thwacking
پرکردن
thwacked
پرکردن
thwack
پرکردن
fillings
پرکردن
filling
پرکردن
to cover in
پرکردن
to fill in
پرکردن
to fill up
پرکردن
cram
پرکردن
crammed
پرکردن
crams
پرکردن
suffuse
پرکردن
brimmed
پرکردن
brim
پرکردن
brimming
پرکردن
stud
پرکردن
brims
پرکردن
charge
پرکردن
fill up
پرکردن
charges
پرکردن
suffusing
پرکردن
suffuses
پرکردن
suffused
پرکردن
frankest
چپانیدن پرکردن
franking
چپانیدن پرکردن
franker
چپانیدن پرکردن
franks
چپانیدن پرکردن
franked
چپانیدن پرکردن
frank
چپانیدن پرکردن
fullest
پرکردن پرشدن
full
پرکردن پرشدن
slush
با دوغاب پرکردن
electrize
بابرق پرکردن
clogs
زیادی پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
To have a tooth fI'lled.
دندان پرکردن
clog
زیادی پرکردن
stuffs
چرند پرکردن
stuffed
چرند پرکردن
stuff
چرند پرکردن
refilling
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پرکردن
replenishes
پرکردن مجدد
refill
دوباره پرکردن
replenishment
دوباره پرکردن
bleeder current
جریان پرکردن
replenished
پرکردن مجدد
replenish
پرکردن مجدد
refills
دوباره پرکردن
replenishing
پرکردن مجدد
lore
حیوانات
overcharge
بیش از فرفیت پرکردن
stowed
خوب جا دادن پرکردن
overcharged
بیش از فرفیت پرکردن
stow
خوب جا دادن پرکردن
overcharging
بیش از فرفیت پرکردن
lard vt
با قیمه خوک پرکردن
stows
خوب جا دادن پرکردن
overcharges
بیش از فرفیت پرکردن
gas up
<idiom>
پرکردن باک گاز
stowing
خوب جا دادن پرکردن
heaps
توده کردن پرکردن
heaping
توده کردن پرکردن
heap
توده کردن پرکردن
loads
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
to replace a loss
جای زیانی را پرکردن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
to fill up an excavation
گودی ای راباخاک پرکردن
wildlife
حیوانات وحشی
rodentia
حیوانات قراضه
venery
حیوانات شکارشونده
buggery with animals
جماع با حیوانات
dung
مدفوع حیوانات
foal
توله حیوانات
stray animals
حیوانات ضاله
breeding
پرورش حیوانات
zootomy
تشریح حیوانات
zoolatry
پرستش حیوانات
fauna
حیوانات یک اقلیم
foals
توله حیوانات
bestiality
جماع با حیوانات
put away
<idiom>
کشتن حیوانات
chits
توله حیوانات
chit
توله حیوانات
home range
جایگاه حیوانات
feedstuff
خوراک حیوانات
domestic animals
حیوانات اهلی
loads
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
tamp
دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
To recoup ones losses.
جای ضرر وزیان را پرکردن
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
big game
شکار حیوانات بزرگ
forepaw
پنجه دست حیوانات
make friends
<idiom>
رفاقت با حیوانات ومردم
pedication
عمل جنسی با حیوانات
zootechnical
وابسته به فن تربیت حیوانات
farm
پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed
پرورشگاه حیوانات اهلی
woodnote
صدای حیوانات جنگل
bull
حیوانات نر بزرگ فرمان
bulls
حیوانات نر بزرگ فرمان
farms
پرورشگاه حیوانات اهلی
filleted
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
fillet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeroes
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
fillets
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleting
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeros
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
spalls
تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
chargers
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
charger
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
zero
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
reclaim animal
حیوانات وحشی تربیت شده
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
zoomorphic
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
pens
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penning
حیوانات اغل خانه ییلاقی
privilegium
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
pen
حیوانات اغل خانه ییلاقی
beaver
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
squamation
پوشش فلسی شکل حیوانات
mane
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
penned
حیوانات اغل خانه ییلاقی
crest
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
soilage
علف تازه علوفه حیوانات
acron
قسمت قدامی حیوانات بنددار
padding
روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
balaam
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
gasteropod
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
diana
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
fluor
مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
vivary
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
forequarter
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
small game
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
poundage
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
biomorph
[فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
fish story
ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish meal
ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
biogeography
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
piled
پرزقالی وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snap
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
dale
خلیج وغیره
dales
خلیج وغیره
pile
پرزقالی وغیره
sheeting
ملافه وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com