English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
Other Matches
forward post پستهای دیده ور جلو
fustic رنگ پستهای
almond green رنگ مغز پستهای
fixed post system سیستم پستهای نگهبانی ثابت
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
fustic یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
local محلی
local line خط محلی
occupation crossing پل محلی
vernaculars محلی
vernacular محلی
regional محلی
locals محلی
sympatry هم محلی
residential محلی
parochial محلی
native محلی
natives محلی
topical محلی
local <adj.> محلی
domestic محلی
regional <adj.> محلی
autochthon محلی
autochthonous محلی
regionally محلی
localism اصطلاح محلی
sepoy پاسبان محلی
local intelligence هوش محلی
local store ذخیره محلی
local terminal پایانه محلی
places در محلی گذاردن
provincialism محلی اندیشی
place در محلی گذاردن
dialects زبان محلی
local vertical قائم محلی
local variable متغیر محلی
provincial road جاده محلی
dialect زبان محلی
local road راه محلی
local security تامین محلی
regional purchase خرید محلی
parish council شورای محلی
local paper روزنامه محلی
local norm هنجار محلی
local network شبکه محلی
local purchase خرید محلی
local national سکنه محلی
local mode باب محلی
local loop حلقه محلی
local investigation تحقیق محلی
local group گروه محلی
local storage انباره محلی
local procurement خرید محلی
costume لباس محلی
homebred بازیگر محلی
homebrew بازیگر محلی
provincial ولایتی محلی
kangoroo court دادگاه محلی
legman خبرنگار محلی
local area network شبکه محلی
off از محلی بخارج
local time وقت محلی
local time زمان محلی
ordinances مقررات محلی
ordinance مقررات محلی
patters لهجه محلی
pattering لهجه محلی
pattered لهجه محلی
patter لهجه محلی
costumes لباس محلی
local terminal ترمینال محلی
local circuit مدار محلی
civil time ساعت محلی
local center مرکز محلی
indigenous industries صنایع محلی
local currency پول محلی
local echo پژواک محلی
local enquiry بازجویی محلی
placing در محلی گذاردن
local file فایل محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
local authority انجمن محلی
domestic economy اقتصاد محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
brogues لهجه محلی
brogue لهجه محلی
territorial محلی منطقهای
decentralizing حکومت محلی دادن
district call box جعبه خبر محلی
emplace در محلی قرار دادن
local subscriber مشترک تلفنی محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
local traffic رفت و امد محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local داخلی اخبار محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
decentralised حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
local area network شبکه ناحیه محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
locals داخلی اخبار محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
provincialism گویش یا لهجه محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
overwrite بالای محلی نوشتن
overwrite نوشته داده در محلی
square dance رقص محلی امریکا
step out از محلی خارج شدن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
traject از محلی عبور کردن
vernacularism استعمال زبان محلی
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
local warning اعلام خطر محلی
somewheres یک جایی دریک محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
reference دستیابی به محلی در حافظه
references دستیابی به محلی در حافظه
autonomy استقلال محلی محدود
lock up در محلی محصور کردن
locked up در محلی محصور کردن
grass roots اجتماع محلی منشاء
To keep away from a place. از محلی دور شدن
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
localizing محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
distant آنچه در محلی قرار دارد
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
local warning سیستم اعلام خطر محلی
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
site محلی که پایه چیزی باشد
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
sited محلی که پایه چیزی باشد
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
sites محلی که پایه چیزی باشد
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
lan network Area Local شبکه محلی
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
punch down block وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
colons محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colon محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
rerun محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com