Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
sewsaw
پس و پیش بالا و پائین
Search result with all words
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
sewsaw
بالا و پائین رفتن
Other Matches
f.of a page
پائین صفحه
f.of a bed
پائین بستریاتختخواب
low price
قیمت پائین
low productivity
بازده پائین
katabatic
پائین اینده
juniority
رتبه پائین تر
downwards
بطرف پائین
land vi
پائین امدن
falling of the womb
پائین افتادگی
shift downward
انتقال به سمت پائین
To stop being adamant (unyielding).
از خر شیطان پائین آمدن
shift downward
حرکت به سمت پائین
neap tide
پائین ترین جزر و مد
bottom price
پائین ترین قیمت
light or lighted
پائین امدن واردامدن
tax havens
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
phreatic decline
پائین رفتن سطح ایستائی
to d. a hill
از تپه ایی پائین امدن
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
to reach down
سوی پائین دراز کردن
tax haven
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
to haul a ship
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
up
رو به بالا
overhead
بالا
galleries
لژ بالا
aweigh
بالا
upped
بالا
gallery
لژ بالا
upped
رو به بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
overtone
بالا تن
overtones
بالا تن
upper limit
حد بالا
up there
ان بالا
upside
بالا
at a great age
در سن بالا یی
balconies
لژ بالا
upping
بالا
upping
رو به بالا
overhead
سر بالا
uppermost
از بالا
top
بالا
balcony
لژ بالا
up stairs
بالا
above
در بالا
highest
بالا
superincumbent
از بالا
over
بالا
high
بالا
lever bridge
پل بالا رو
upper
بالا
atop
بالا
outreach
بالا
ascendancy
بالا
ascendency
بالا
on high
در بالا
over-
بالا
highs
بالا
up
بالا
aloft
بالا
headwater
بالا اب
raising
بالا اوردن
embezzling
بالا کشیدن
top pour
ریختن از بالا
top cast
ریختن از بالا
top carriage
قنداق بالا
soared
بالا رفتن
head piece
قسمت بالا
high contrast
تغایر بالا
embezzles
بالا کشیدن
heave away
بالا بکشید
unfield
میدان بالا
toss your oars
پارو بالا
up and down
بالا و پایین
topside
قسمت بالا
embezzle
بالا کشیدن
high burst
ترکش بالا
embezzled
بالا کشیدن
heave in
بالا کشیدن
topmast
دکل بالا
topsides
قسمت بالا
to puff out
بالا امدن
soars
بالا رفتن
upgrading
بطرف بالا
upgraded
از درجه بالا
upgraded
بطرف بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrades
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
upgrades
از درجه بالا
upgrading
بالا بردن
rallied
بالا بردن قی مت
face up feed
خورد رو به بالا
upgraded
بالا بردن
to puff up
بالا امدن
h.f.
فرکانس بالا
rallies
بالا بردن قی مت
soar
بالا رفتن
shoot-outs
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
to set in
بالا امدن
shoot forth
بالا جستن
upgrade
بالا بردن
upgrade
از درجه بالا
upgrade
بطرف بالا
upgrading
از درجه بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
escalating
بالا گرفتن
escalates
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
escalate
بالا گرفتن
tossing
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
toss
بالا انداختن
chock-a-block
بالا کشیده
spec
مشخصات بالا
top-down
از بالا به پایین
top down
از بالا به پایین
all-time
بالا یا پایینترین حد
ascendance
بالا رفتن
ascensive
بالا رونده
atop
بطرف بالا
hoist
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
radius
زند بالا
high-class
از طبقات بالا
heaved
بالا کشیدن
heave
بالا کشیدن
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
uplifts
بالا بردن
uplift
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
abovestairs
طبقه بالا
hoists
بالا بردن
hoisted
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
at the utmost
دست بالا
upwards
بطرف بالا
promotes
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promote
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
upper bound
کران بالا
upper beam
تیر بالا
uplifter
بالا برنده
promoting
بالا بردن
upraise
بالا بردن
uprear
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
upward rotation
چرخش رو به بالا
raise
بالا کشیدن
raise
بالا بردن
ascendent
بالا رونده
bottom up
از پایین به بالا
upward motion
حرکت رو به بالا
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
upward flow
جریان رو به بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
upriser
بالا رونده
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
lifting device
ابزار بالا بر
to tilt up
به بالا پیچیدن
climbed
بالا کشیدن
they were filfty at the outsid
دست بالا
climb
بالا کشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com