English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
close air support پشتیبانی هوایی نزدیک
Search result with all words
break off فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
Other Matches
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
air distant support پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
close support پشتیبانی نزدیک
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
close covering group ناو گروه پشتیبانی نزدیک
air support پشتیبانی هوایی
aerial fire support پشتیبانی اتش هوایی
deep air support پشتیبانی هوایی دور
direct air support center مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
close aboard پوشش هوایی نزدیک
midnight فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
protection پشتیبانی
patronage پشتیبانی
afloat support پشتیبانی
support پشتیبانی
backing پشتیبانی
in support of در پشتیبانی از
in support of در پشتیبانی
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
vindicates پشتیبانی کردن از
combat support پشتیبانی رزمی
general support پشتیبانی عمومی
maintenance support پشتیبانی تعمیراتی
maintenance support پشتیبانی نگهداری
supply support پشتیبانی تدارکات
vindicate پشتیبانی کردن از
support command یکان پشتیبانی
vindicated پشتیبانی کردن از
champions پشتیبانی کردن
logistic support پشتیبانی لجستیکی
logistic support پشتیبانی تدارکاتی
aid پشتیبانی کردن
maintain پشتیبانی کردن
countenances پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
countenance پشتیبانی کردن
countenancing پشتیبانی کردن
memory protection پشتیبانی ازحافظه
tower of strength <idiom> پشتیبانی محکم
naval support پشتیبانی دریایی
supply support پشتیبانی اماد
fire support پشتیبانی اتش
support brigade تیپ پشتیبانی
championed پشتیبانی کردن
corrective maintenance پشتیبانی اصلاحی
maintains پشتیبانی کردن
maintained پشتیبانی کردن
storeship ناو پشتیبانی
vindicating پشتیبانی کردن از
support command فرماندهی پشتیبانی
technical support پشتیبانی فنی
aiding پشتیبانی کردن
direct support پشتیبانی مستقیم
play up to پشتیبانی کردن از
archival backup پشتیبانی بایگانی
PRI پشتیبانی کنند
to agitate [for] پشتیبانی کردن
back-up پشتیبانی یا کمک
propugn پشتیبانی کردن از
timed backup پشتیبانی دورهای
service support پشتیبانی خدمات
supporting تقویت پشتیبانی
tactical support پشتیبانی رزمی
area support پشتیبانی منطقه
aided پشتیبانی کردن
champion پشتیبانی کردن
support program برنامه پشتیبانی
support programs برنامههای پشتیبانی
global backup پشتیبانی کلی
supporting distance مسافت پشتیبانی
sustaining پشتیبانی کننده
geo deu reo پشتیبانی کننده
championing پشتیبانی کردن
back up پشتیبانی یا کمک
rally پشتیبانی کردن
rallies پشتیبانی کردن
backup پشتیبانی کردن
support پشتیبانی کردن
rallied پشتیبانی کردن
nonsupport عدم پشتیبانی
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
to get behind somebody از کسی پشتیبانی کردن
fire support base پایگاه پشتیبانی اتش
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
afloat support پشتیبانی لجستیکی در روی آب
ancestral file سیستم پشتیبانی فایل ها
field service پشتیبانی سرویس رزمی
ancillary facilities تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
general support یکان پشتیبانی عمومی
beach support area منطقه پشتیبانی ساحلی
fire support sector منطقه پشتیبانی اتش
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
division support area منطقه پشتیبانی لشگر
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
deep supporting fire اتش پشتیبانی در عمق
supported یکان پشتیبانی شده
decision support system سیستم پشتیبانی تصمیم
to back somebody up از کسی پشتیبانی کردن
tape backup unit دستگاه پشتیبانی نوار
combat support troops عدههای پشتیبانی رزمی
supporting range برد پشتیبانی سلاحها
combat support arms رسته پشتیبانی رزمی
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
combat support arms یکان پشتیبانی رزمی
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
combat service support پشتیبانی خدمات رزمی
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
to bolster somebody up از کسی پشتیبانی کردن
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
fire support element عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
supporting weapons جنگ افزارهای پشتیبانی کننده
Thank you for your support با تشکر برای پشتیبانی شما.
hard disk backup program برنامه پشتیبانی دیسک سخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com