Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
alee |
پناهگاه کشتی |
|
|
Other Matches |
|
case mate |
پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو |
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
scupper |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppered |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppering |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppers |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
respondentia |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
ship's manifest |
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
hawse |
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه |
gunroom |
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی |
supercargo |
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
waterline |
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
dan runner |
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر |
lazar housek |
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
the vessel was put a bout |
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند |
shelters |
پناهگاه |
harbor |
پناهگاه |
harborage |
پناهگاه |
sheltering |
پناهگاه |
harboured |
پناهگاه |
ambushed |
پناهگاه |
ambushes |
پناهگاه |
ambushing |
پناهگاه |
sheltered |
پناهگاه |
shelter |
پناهگاه |
harboring |
پناهگاه |
harbouring |
پناهگاه |
howf |
پناهگاه |
howff |
پناهگاه |
refuge |
پناهگاه |
harbour |
پناهگاه |
harbored |
پناهگاه |
covert |
پناهگاه |
harbours |
پناهگاه |
harbors |
پناهگاه |
refuges |
پناهگاه |
resorts |
پناهگاه |
ambush |
پناهگاه |
resorted |
پناهگاه |
asylum |
پناهگاه |
haven |
پناهگاه |
asylums |
پناهگاه |
sanctury |
پناهگاه |
resort |
پناهگاه |
haven ofrest |
پناهگاه |
casemate |
پناهگاه توپ |
case mate |
پناهگاه توپ |
emergency shelter |
پناهگاه اضطراری |
awning |
پناه پناهگاه |
awnings |
پناه پناهگاه |
pup tent |
چادر پناهگاه |
burrows |
نقب پناهگاه |
dugouts |
پناهگاه موقتی |
dugout |
پناهگاه موقتی |
strongholds |
سنگر پناهگاه |
stronghold |
سنگر پناهگاه |
sanctuary |
پناهگاه تحصین |
sanctuaries |
پناهگاه تحصین |
burrow |
نقب پناهگاه |
elephant shelter |
پناهگاه فلزی |
burrowed |
نقب پناهگاه |
burrowing |
نقب پناهگاه |
dug out |
پناهگاه زیرزمینی |
funk hole |
پناهگاه موقتی |
lean-to |
پناهگاه موقت |
lean-tos |
پناهگاه موقت |
hovel |
پناهگاه خیمه |
tax havens |
پناهگاه مالیاتی |
hovels |
پناهگاه خیمه |
tax haven |
پناهگاه مالیاتی |
elephant shelter |
پناهگاه ضدگلوله |
light shelter |
پناهگاه سبک |
windjammer |
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی |
shelters |
پناهگاه پناه بردن |
snowshed |
پناهگاه روستایی در برابربرف |
action station |
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن |
bursting layer |
لایههای سقفی پناهگاه |
shelter |
پناهگاه پناه بردن |
sheltered |
پناهگاه پناه بردن |
hold |
نگهداشتن پناهگاه گرفتن |
air raid shelter |
پناهگاه حمله هوائی |
gone away |
رانده شده از پناهگاه |
holds |
نگهداشتن پناهگاه گرفتن |
sheltering |
پناهگاه پناه بردن |
dugouts |
پناهگاه کنار زمین بازیگران |
dugout |
پناهگاه کنار زمین بازیگران |
institutionalization |
نهادی شدن به پناهگاه سپردن |
covers |
بوته زار پناهگاه شکار |
coverings |
بوته زار پناهگاه شکار |
cover |
بوته زار پناهگاه شکار |
cuddy |
پناهگاه کوچک مسقف در قایق |
coves |
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه |
on berth |
ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است |
cove |
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه |
erfuge |
پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان |
quarterdeck |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
quarterdecks |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
sailboats |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
sailboat |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
overboard |
از کشتی بدریا روی کشتی |
bomb proof |
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد |
wind shadow |
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد |
view halloo |
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
cartel ship |
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی |
tallyho |
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده |
free on boand |
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی |
orthodromy |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
orthodromics |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
prows |
کشتی عرشه کشتی |
prow |
کشتی عرشه کشتی |
keelage |
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر |
transitory shelter |
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی |
light ship |
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی |
dock receipt |
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر |
dispersal lays |
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها |
skeg |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
skag |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
ship |
کشتی |
board |
کشتی |
carinae |
کشتی |
by water |
با کشتی |
boarded |
کشتی |
hulks |
کشتی |
hulk |
کشتی |
puppis |
کشتی دم |
ships |
کشتی |
on board a ship |
در کشتی |
on the sea |
در کشتی |
on shipboard |
در کشتی |
wrestling |
کشتی |
vessel |
کشتی |
vessels |
کشتی |
carina |
کشتی |
flattest |
پل کشتی |
on the water |
در کشتی |
ship haven |
یک کش کشتی |
flat |
پل کشتی |
bilge |
اب ته کشتی |
aft |
در پس کشتی |
deck |
پل کشتی |
afloat |
در کشتی |
decks |
پل کشتی |
argo |
کشتی |
decked |
پل کشتی |
ark |
کشتی |
bottom |
کشتی |
catch |
کشتی کج |
bottoms |
کشتی |
foreship |
سر کشتی |
sail ho! |
کشتی !کشتی ! |
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight |
کشتی مس |
collier |
کشتی |
bulkheads |
تیغه در کشتی |
coxswain |
مباشر کشتی |
seaway |
مسیر کشتی |
screwpropeller |
پروانه کشتی |
sea anchor |
لنگر کشتی |
sea fight |
جنگ کشتی ها |
tonnage |
فرفیت کشتی |
sea gauge |
اب نشین کشتی |
bulkhead |
تیغه در کشتی |
shipbuilding |
کشتی سازی |
bo's'n |
افسر کشتی |
coal whipper |
زغال کش کشتی |
combatant vessel |
کشتی جنگی |
dockyard |
تعمیرگاه کشتی |
stranding |
به گل نشستن کشتی |
dockyards |
تعمیرگاه کشتی |
on shipboard |
سوار کشتی |
commercial marine |
کشتی تجاری |
ship handling |
مانور با کشتی |
ship building |
کشتی سازی |
commondo ship |
کشتی نیروبر |
cook house |
اشپزخانه کشتی |
tricks |
فن و بندهای کشتی |
fob |
تحویل کشتی |
bosuns |
افسر کشتی |
bosun |
افسر کشتی |
wrecked |
کشتی شکسته |
bos'n |
افسر کشتی |
packet boat |
کشتی نامه بر |
pancratist |
کشتی گیر |
catch as catch can |
کشتی ازاد |
caulker |
درزگیر کشتی |
deck plan |
افق پل کشتی |
docks |
تعمیرگاه کشتی |
strands |
به گل نشستن کشتی |
strand |
به گل نشستن کشتی |
double-deckers |
کشتی دوعرشهای |