Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English
Persian
i owe him &
پنج لیره به او بدهکار هستم
Other Matches
how much do i owe you
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
quid
یک لیره
pounded
لیره
pound
لیره
pounds
لیره
pounding
لیره
liras
لیره عثمانی
sovereign
شهریار لیره زر
sovereigns
شهریار لیره زر
lira
لیره عثمانی
liras
لیره ترک
lire
لیره ترک
sterling
لیره استرلینگ
lire
لیره عثمانی
shiner
لیره طلا
lira
لیره ترک
turkey pound
لیره ترک
turkey pound
لیره عثمانی
pounder
لیره دار
pistole
لیره اسپانیولی
liras
لیره سابق اتریش
pounder
برحسب لیره کوبنده
it stood me in c 0
05 لیره برای من تمام شد
lire
لیره سابق اتریش
lira
لیره سابق اتریش
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
i am & out
پنج لیره اشتباه حساب کردم
yielder
بدهکار
in debt
بدهکار
debtors
بدهکار
indebted
بدهکار
obligor
بدهکار
debiting
بدهکار
debit
بدهکار
debited
بدهکار
debtor
بدهکار
debits
بدهکار
twelvepence
سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
debenture bond
بدهکار ومدیون
debited
بدهکار کردن
debit note
رسید بدهکار
debit side
ستون بدهکار
debt advice
اعلامیه بدهکار
debt balance
مانده بدهکار
debit
بدهکار کردن
expromission
جانشینی بدهکار
expromissor
جانشین بدهکار
debiting
بدهکار کردن
indebt
بدهکار کردن
charge
بدهکار کردن
debtors
ستون بدهکار
charges
بدهکار کردن
debtor
ستون بدهکار
debits
بدهکار کردن
owe
بدهکار بودن به
owed
بدهکار بودن به
owes
بدهکار بودن به
reds
بدهکار بودن حساب
reddest
بدهکار بودن حساب
redder
بدهکار بودن حساب
red
بدهکار بودن حساب
She wouldnt hear of it . she takes no heed.
گوشش به این حرفها بدهکار نیست
We are now quits. We are now even . The slate is now cleaned.
حالادیگر حسابمان پاک شد (نه بدهکار نه بستانکار )
lien
حق رهن ملک بدهکار برای بستانکار
A debtor left to himself will become a creditor .
<proverb>
بدهکار را که به یال خود گذاشتى طلبکار مى شود.
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
I'm
من هستم
i am pushed for money
هستم
am
هستم
accrued benefit
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
we owe him for his services
خدمات او هستم
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm your age.
من هم سن شما هستم.
iam d. to go
ارزومندرفتن هستم
i am under obligation to him
من ممنون او هستم
i feel
گرسنه هستم
i have not a dry t. on me
سر تا پا خیس هستم
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club!
من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
I am at your disposal.
من دراختیار تان هستم
own a house
دارای خانهای هستم
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
i a with you on that matter
من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad
خیلی در تنگی هستم
i am at your service
در خدمت شما هستم
i am bend on going
مصمم هستم بروم
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
i feel sleepy
خواب الود هستم
feet dry
روی هدف هستم
i await you
منتظر شما هستم
i am under obligation to him
زیر بارمنت او هستم
appropriation
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
I come from Iran . I am Iranian.
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
That is my line ( field ) .
خودم این کاره هستم
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
i am about that
من در این خصوص دلواپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
با یکی از وزراء نزدیک هستم
iam a for his life
برای جانش دل واپس هستم
I've been here for five days.
پنج روزه که من اینجا هستم.
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm full.
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'll be happy to help
[assist]
you.
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work .
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you .
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I have done my homework. I know how to cope .
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
My only problem is money .
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
ruddock
پول طلا لیره طلا
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache
سردرد دارم دچار سردرد هستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com