English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
powder پودر صورت
powdering پودر صورت
powders پودر صورت
face powder پودر صورت
face powders پودر صورت
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
powder پودر
powdering پودر
powders پودر
whiting پودر گچ
flour پودر
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
powder box پودر دان
powdered lime پودر اهک
face powder پودر بزک
baking powder پودر خمیرمایه
pestle پودر ساختن
puff box پودر دان
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
asphalt power پودر اسفالت
carburization پودر شدگی
toothpowder پودر دندان
toothpowders پودر دندان
trituration پودر سازی
powder box جای پودر
powders پودر زدن به
bleaching powder پودر کلر
powdery پودر مانند
french chalk پودر خشک کن
lime powder پودر اهک
powder پودر زدن به
cake mix پودر کیک
cayenne pepper پودر فلفلقرمز
chilli powder پودر فلفل
pulverizable پودر شدنی
pulverization پودر سازی
powdered گرد پودر
face powders پودر بزک
pulverizer پودر ساز
halazone پودر هالوژن
powdering پودر زدن به
talcum powder پودر تالک
pestles پودر ساختن
talcum powder پودر طلق
pulverable پودر شدنی
gas tank پودر بنزین
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
triturate بصورت پودر دراوردن
chalk پودر گچی خط کشی
atomizer پودر کننده افشانگ
powdered lime اهک پودر شده
chalking پودر گچی خط کشی
chalks پودر گچی خط کشی
pulverizer دستگاه پودر کننده
atomisers پودر کننده افشانگ
chalked پودر گچی خط کشی
atomizers پودر کننده افشانگ
emery powder پودر سنگ سنباده
pulverable قابل تبدیل به پودر
powder puffs اسباب پودر زنی
pulverizable قابل تبدیل به پودر
powder puff اسباب پودر زنی
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bluing پودر ابی رنگ رختشویی
triturable بصورت پودر در اوردنی ساییدنی
thermit مخلوط پودر الومینیم و اکسیداهن
blueing پودر ابی رنگ رختشویی
flour ارد کردن پودر شدن
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
vaporizer بصورت پودر یاذرات ریز دراورنده
samaria پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
sea marker نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
atomising پودر کردن اتمیزه کردن
atomize پودر کردن اتمیزه کردن
atomised پودر کردن اتمیزه کردن
atomized پودر کردن اتمیزه کردن
atomises پودر کردن اتمیزه کردن
atomizing پودر کردن اتمیزه کردن
atomizes پودر کردن اتمیزه کردن
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
facies صورت
conformer هم صورت
statement صورت
constellations صورت
statements صورت
physiognomy صورت
versions صورت
version صورت
shape صورت
physiognomies صورت
coat card صورت
visage رو صورت
shapes صورت
freckle لک صورت
hue صورت
file صورت
hues صورت
listings صورت
listing صورت
visages رو صورت
circumstantially در صورت
constellation صورت
phase صورت
image صورت
images صورت
rolls صورت
rolled صورت
roll صورت
kalendar صورت
invoice صورت
mazard صورت
phased صورت
phases صورت
invoices صورت
invoicing صورت
forms صورت
formed صورت
providing در صورت
form صورت
filed صورت
effigies صورت
effigy صورت
conformational isomers هم صورت
face صورت
faces صورت
figure صورت
figures صورت
figuring صورت
roster صورت
rosters صورت
medals صورت
invoiced صورت
list صورت
slip صورت
slipped صورت
slips صورت
medal صورت
on foot به صورت پیاده
serial و به صورت سری
outside appearance صورت فاهر
serials و به صورت سری
numerator صورت کسر
to put in to shape سر و صورت دادن
to take an inventory of صورت دارایی
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
portraiture نقاشی از صورت
isolate به صورت الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
scheduled صورت فهرست
pictograph صورت نگاره
the brush صورت گری
stop list صورت متخلفین
bill of fare صورت غذا
matricula صورت اعضا
long robe صورت کشیده
list of promotiona صورت ترفیعات
bills of fare صورت غذا
pictography صورت نگاری
archetypes صورت ازلی
archetype صورت ازلی
It didnt come off. It didnt take place. صورت نگرفت
schedule صورت فهرست
reorganization صورت جدید
on the Q.T. <idiom> به صورت سری
outward show صورت فاهر
isolating به صورت الکتریکی
standard form صورت متعارف
semblance صورت فاهر
pictogram صورت نگاشت
proces verbal صورت مجلس
normalized form صورت هنجار
accomplishing صورت گرفتن
formalism صورت گرایی
burbled جوش صورت
burble جوش صورت
accomplish صورت گرفتن
veiling تور صورت
sentential form صورت جملهای
record صورت مذاکرات
forgery صورت سازی
formation صورت بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com