Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
mezereum
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
Other Matches
haematogen
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
wedding cake
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
trading stamp
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
long pull
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
airing cupboard
قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
spurge daphneŠspurge olive
ماذریون
mezereum
ماذریون
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
husking
دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
to give reasons for a thing
دلیل برای چیزی اوردن
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
to make a study of something
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
water dog
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
hemostat
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
hawking
شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
cupidity
حرص واز برای بدست اوردن مال
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
to take out a patent
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
pharmacy
داروسازی
pharmacies
داروسازی
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
pharmacies
انباردارو داروسازی
pill
قرص
[داروسازی]
pharmaceutical sign
نشان داروسازی
pharmacy
انباردارو داروسازی
tablet
قرص
[داروسازی]
valerian
قطره والریان
[داروسازی]
mortars
هاون داروسازی خمپاره
drops
{pl}
قطره والریان
[داروسازی]
pharmaceutical
دارویی وابسته به داروسازی
mortar
هاون داروسازی خمپاره
pharmaceuticals
دارویی وابسته به داروسازی
pharmaceutic
دارویی وابسته به داروسازی
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
officinally
از روی دستور داروسازی طبا
pharmacopeia
کتاب دستور داروسازی قرابادین
pharmacopoeia
کتاب دستور داروسازی دارونامه
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
foreground processing
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
watered
پیشاب
watering
پیشاب
lant
پیشاب
urine
پیشاب
waters
پیشاب
water
پیشاب
onion skin
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
urinary orangs
اندامهای پیشاب
urinals
فرف پیشاب
urinal
فرف پیشاب
urinary bladder
پیشاب دان
lactosuria
پیشاب لاکتوزدار
urethra
مجرای پیشاب
urinary meatus
مجرای پیشاب
urinates
پیشاب کردن
lipuria
چربی در پیشاب
urinmeter
پیشاب سنج
urolith
سنگ پیشاب
ischuria
حبس پیشاب
ischury
حبس پیشاب
haematuria
پیشاب خونی
urea
ماده پیشاب
urinalysis
پیشاب سنجی
pellicle of the urme
قوام پیشاب
emictory
پیشاب اور
urinary
پیشاب دان
oxaluria
یا نمک ان در پیشاب
oliguresis
پیشاب بسیار کم
urinated
پیشاب کردن
dysury
پیشاب فشاردار
urinating
پیشاب کردن
red water
پیشاب خونی
suppression of the urine
حبس پیشاب
melanuria
پیشاب سیاه
urinate
پیشاب کردن
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
brights disease
تراوش پیشاب سفید
urethral
وابسته به مجرای پیشاب
hydragogue
پیشاب اور مدر
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
hydragogue
داروی پیشاب اور یادافع اب
urinoscopy
پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
urinology
گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
urethritis
اماس مجرای پیشاب ورم مجاری بول
unashamed
افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
When will be supper?
کی شام میدهند؟
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
guard cell
گیاهی را تشکیل میدهند
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
pigwash
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
pig's wash
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
handbill
اعلانی که بدست مردم میدهند
they give it a good scrub
خوب انرا مالش میدهند
handbills
اعلانی که بدست مردم میدهند
boarding houses
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
spadework
کاری که با بیل انجام میدهند
boarding house
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
goffer
اهنی که باان توری راچین میدهند
console table
میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
sea pass
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
communicants
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicant
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
impo
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
fasciculus
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
aquaria
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
page of presence
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
aquarium
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
page of bonour
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
resolutions
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolution
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table books
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table book
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
peels
پوست انداختن پوست
peel
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
letter card
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
music stands
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
ostensorium
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
monstrance
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
ostensory
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
Boxing Day
اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
out of step
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
mountains witness
کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
strangury
پیشاب چکه چکه
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
dermatalgia
پوست
barked
پوست
shells
پوست
goat
پوست بز
peeling
پوست
hide
پوست
barking
پوست
tunc
پوست
barks
پوست
hulls
پوست
husks
پوست
husk
پوست
scalp
پوست سر
hull
پوست
skinning
پوست
swanskin
پوست قو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com