Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
Other Matches
alpaca
پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
peels
پوست انداختن پوست
larvated
پوشیده
feathered
پوشیده
recondite
پوشیده
privates
پوشیده
private
پوشیده
shaded
پوشیده
crypto
پوشیده
furriest
خز پوشیده
covert
پوشیده
defilade
پوشیده
veiled
پوشیده
florid
پوشیده از گل
impenetrable
پوشیده
crested
پوشیده
painted
پوشیده
dressed
پوشیده
inapparent
پوشیده
furry
خز پوشیده
latent
پوشیده
occult
پوشیده
overcast
پوشیده
covered space
فضای پوشیده
snow clad
برف پوشیده
uncovered
غیر پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
cryptical
پوشیده مرموز
rolling country
زمین پوشیده
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
snowy
پوشیده از برف
cryptogenous
پوشیده سبب
defiladed area
منطقه پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
feathery
پوشیده ازپر
glace
پوشیده ازشکر
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
stubbly
پوشیده از کاهبن
scurvy
پوشیده از شوره
scanned image
تصویر پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
shod
کفش پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
surmounted with snow
پوشیده از برف
habilitate
لباس پوشیده
solvated
حلال پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
beetle
پوشیده شدن
beetles
پوشیده شدن
concealed
پوشیده شده
masked depression
افسردگی پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
verrucose
پوشیده از گندمه
armor basis
پوشیده با زره
acloud
پوشیده از ابر
bosky
پوشیده از بوته
blotchy
پوشیده از لکه
bosky
پوشیده ازبیشه
mystic sense
معنی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
ivied
پوشیده از پاپیتال
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
gesso
سطح پوشیده از بتونه
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
bushed
ازبوته پوشیده شده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
woody
چوبی پوشیده از چوب
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
covered approach
راه نفوذی پوشیده
rich clad
جامه فاخر پوشیده
in mourning
جامه ماتم پوشیده
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
ermined
جامه قاقم پوشیده
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
he wears black
سیاه پوشیده است
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
incog
پوشیده بانام عوضی
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
strippers
پوست کن
dermatalgia
پوست
shells
پوست
shell
پوست
cuticle
پوست
goatskin
پوست بز
neurilemma or lema
پوست پی
goatskins
پوست بز
tegmentum
پوست
hides
پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com