English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
counterpawn پیاده متقابل
Search result with all words
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
countering متقابل
countered متقابل
polar متقابل
opposing متقابل
mutual متقابل
opposed متقابل
interactional متقابل
correspounding متقابل
counter متقابل
reciprocal متقابل
interactive متقابل
reciprocative متقابل
counter current جریان متقابل
cross-checked بررسی متقابل
cross-checking بررسی متقابل
counterpoise سیم متقابل
cross-checks بررسی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
interdependence وابستگی متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
cross-check بررسی متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
cross-references مراجعه متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
counterpoise وزنه متقابل
countermeasure اقدام متقابل
counter attraction کشش متقابل
cross-references ارجاع متقابل
counterclaim دعوی متقابل
counter claim دعوی متقابل
interrelationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross check بررسی متقابل
retaliation عمل متقابل
reciprocity عمل متقابل
countermine توط ئه متقابل
counter transference انتقال متقابل
counterclaim ادعای متقابل
counteraction اقدام متقابل
cross index شاخص متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
counterattack حمله متقابل
counterclaim دعوای متقابل
crossecheck بررسی متقابل
cross purpose قصد متقابل
cross feed خورد متقابل
eclipsed form شکل متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
counter fire اتش متقابل
counterwork عمل متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter offensive پدافند متقابل
cross action دعوی متقابل
cross bill شکایت متقابل
counter offer عرضه متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter trade تجارت متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
reciprocation عمل متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
opposite phase فاز متقابل
countering ضربت متقابل
mutual terms شرایط متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
interplay اثر متقابل
mutual induction القای متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
recriminations تهمت متقابل
recriminations اتهام متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter-measures اقدام متقابل
counter-measure اقدام متقابل
transinformation اگاهی متقابل
counter ضربت متقابل
countered ضربت متقابل
set off دعوی متقابل
reciprocal عمل متقابل
cross reference مراجعه متقابل
reciprocal متقابل معکوس
recrimination اتهام متقابل
recrimination تهمت متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
mutual assistance کمک متقابل
antitype نوع متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
transconductance رسانایی متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
mutual متقابل یا متقابله
interaction اثر متقابل
interaction کنش متقابل
interaction عمل متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
cross reference ارجاع متقابل
interrelation رابطه متقابل
intervisibility دید متقابل
logrolling همکاری متقابل
m القاگری متقابل
interdependency اتکاء متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
inter play اثر متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
back pressure فشار متقابل
iteraction عمل متقابل
retort جواب متقابل تلافی
retorts جواب متقابل دادن
counteracting عمل متقابل کردن
rebuttals عمل متقابل پس زنی
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
rebuttal عمل متقابل پس زنی
retort جواب متقابل دادن
retorts جواب متقابل تلافی
counteract عمل متقابل کردن
counter current principle اصول جریان متقابل
counterattack حمله متقابل کردن
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
counteracts عمل متقابل کردن
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
compensation trading داد و ستد متقابل
counteracted عمل متقابل کردن
counter purchase داد وستد متقابل
crossfertilize لقاح متقابل کردن
riposte ضربه متقابل زدن
cross reference table جدول ارجاع متقابل
visual interaction کنش متقابل بصری
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
social interaction کنش متقابل اجتماعی
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
repost ضربه متقابل زدن
intract عمل متقابل کردن
intervisibility قابلیت دید متقابل
retaliation عکس العمل متقابل
internecine کشتار متقابل قاتل
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
interaction عکس العمل متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
riposted ضربه متقابل زدن
counterplay بازی شطرنج متقابل
rebutting جواب متقابل دادن
rebutted جواب متقابل دادن
rebuts جواب متقابل دادن
rebut جواب متقابل دادن
cross fire اتش گلوله متقابل
riposting ضربه متقابل زدن
ripostes ضربه متقابل زدن
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
side walk پیاده رو
foot bank پیاده رو
foot bridge پل پیاده رو
pedestrian bridge پل پیاده رو
footpaths پیاده رو
pignorate پیاده
foot infantry پیاده
ganway پل پیاده رو
impledge پیاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com