Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
eustachian
پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
Other Matches
fallopian
پیداشده توسط فلوپیوس کالبدشناس ایتالیایی
miasmatic
پیداشده ازدمه بد بو
hepatogenous
پیداشده درجگر
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
newfound
جدید الاختراع تازه پیداشده
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
gamogenetic
پیداشده بوسیله جفت گیری مواقعهای
fortuitism
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
source
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
fortuist
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
Italians
ایتالیایی
marchesa
زن ایتالیایی
Italian
ایتالیایی
sbirro
پاسبان ایتالیایی
bocci
بولینگ ایتالیایی
italianize
ایتالیایی کردن
foxtail millet
ارزن ایتالیایی
italianism
ایتالیایی مابی
Italianate
سبک معماری ایتالیایی
italicism
عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
leghorn
کلاه سبدی ایتالیایی
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
tarantella
رقص تند دو نفری ایتالیایی
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
malpighian
وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
giuoco piano
جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
cantoria
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
ravioli
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
italian game
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
processor
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
grappa
نوعی کنیاک خالص وبی رنگ ایتالیایی
irredentism
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
spumoni
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
spumone
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
digital read out
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
air turbine starter
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
pull down menu
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
pompeian
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
machiavellism
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menus
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
medical officer
پزشک
practitioner
پزشک
interne
پزشک
doc
پزشک
docs
پزشک
medical man
پزشک
practitioners
پزشک
medical officer
سر پزشک
master physician
سر پزشک
physicians
پزشک
chiropodists
پزشک پا
chiropodist
پزشک پا
medic
پزشک
physician
پزشک
aesculapian
پزشک
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
medical examiner
پزشک قانونی
general practitioner
پزشک عمومی
oculist
چشم پزشک
practitioner
دندان پزشک
psychopathist
پزشک دیوانگان
medico legal examiner
پزشک قانونی
certificate of a doctor
گواهی پزشک
doctor-to-be
پزشک آینده
aurist
پزشک گوش
oculists
چشم پزشک
practitioner
دام پزشک
house physician
پزشک مقیم
surgeon general
پزشک ارشد
practitioners
دندان پزشک
practitioners
دام پزشک
medico
پزشک طبیب
family doctors
پزشک خانواده
family doctor
پزشک خانواده
farriers
دام پزشک
farrier
دام پزشک
mad doctor
پزشک دیوانگان
doctors
پزشک دکتر
medicine man
پزشک قبیله
ophthalmologist
چشم پزشک
physician in attendance
پزشک معالج
a fake doctor
پزشک قلابی
doctoring
پزشک دکتر
doctored
پزشک دکتر
surgeons
پزشک جراح
doctor
پزشک دکتر
surgeon
پزشک جراح
doctor to the company
پزشک شرکت
neuropathist
پزشک اعصاب
alienist
پزشک دیوانگان
general practitioner
پزشک بیماریهای عمومی
to take medical advice
با پزشک مشورت کردن
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
psychiater
پزشک ناخوشی دماغی
esculapian
وابسته به دارگونه طب پزشک
syrinx
استاخ پزشک ایطالیایی
neuropsychiatrist
پزشک اعصاب و روان
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
extern
کمک پزشک روزانه
practician
پزشک دست در کار
obstetrician
پزشک متخصص زایمان
pediatrician
پزشک متخصص اطفال
medicaster
پزشک زبان باز
internist
پزشک امراض داخلی
obstetricians
پزشک متخصص زایمان
lay analyst
روانکاو غیر پزشک
the doctor ordered an ointment
پزشک مرهم تجویز کرد
interns
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning
انترن پزشک مقیم بیمارستان
flight surgeon
افسر پزشک نیروی هوایی
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
anesthetist
پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
انترن پزشک مقیم بیمارستان
woman doctor
پزشک زن حکیم خانم طبیبه
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
accoucheur
پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
to take the pill
[to be on the pill]
[to go on the pill]
قرص خوردن
[طبق دستور از پزشک]
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
take medical a
به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
groupware
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
pierrots
دلقک صامت ایتالیایی دلقک
pierrot
دلقک صامت ایتالیایی دلقک
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
pathologist
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
perprep
توسط
care of
توسط
c/o
توسط
via
توسط
by favour of
توسط
per
توسط
by convention
توسط کنوانسیون
top-level
توسط افراد عالیرتبه
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
radiocast
توسط رادیو گستردن
compression ingition
احتراق توسط فشار
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
default by the principal
نکول توسط واگذارنده
powder cutting
برش توسط شعله
computer numerical control
کنترل عددی توسط کامپیوتر
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
equips
مین توسط ماشین یا وسایل
user supplied
تامین شده توسط کاربر
documenting
پردازش متن توسط کامپیوتر
equipping
مین توسط ماشین یا وسایل
documented
پردازش متن توسط کامپیوتر
presentation manager
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
computer flicks
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
eolian
خراب شده توسط باد
electrothermic
وابسته به ایجادحرارت توسط برق
electrothermal
وابسته به ایجادحرارت توسط برق
equip
مین توسط ماشین یا وسایل
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
driven
انجام شده توسط چیزی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
FMS
یا کنترل ماشین توسط کامپیوتر
adp
پردازش داده توسط کامپیوتر
document
پردازش متن توسط کامپیوتر
mails
ارسال چیزی توسط پست
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
generating
تولید شده توسط کامپیوتر
machine readable information
اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
generate
تولید شده توسط کامپیوتر
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
Ships from and sold by Amazon
فروش و ارسال توسط آمازون
generates
تولید شده توسط کامپیوتر
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
user defined
تعریف شده توسط کاربر
residual thrust
تراست تولیدشده توسط موتورجت
generated
تولید شده توسط کامپیوتر
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
monitor
تولید شده توسط کامپیوتر
monitored
تولید شده توسط کامپیوتر
monitors
تولید شده توسط کامپیوتر
mail
ارسال چیزی توسط پست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com