English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
Other Matches
platonic افلاطونی
platonism فلسفه افلاطونی
platonic love عشق افلاطونی
neo platonism فلسفه افلاطونی نوین
academies مکتب وروش تدریس افلاطونی
academy مکتب وروش تدریس افلاطونی
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neo platonism فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
philosophising فلسفی کردن
philosophizes فلسفی کردن
philosophises فلسفی کردن
philosophized فلسفی کردن
philosophizing فلسفی کردن
philosophize فلسفی کردن
philosophised فلسفی کردن
reasons استدلال کردن
reason استدلال کردن
argues استدلال کردن
arguing استدلال کردن
argue استدلال کردن
ratiocinate استدلال کردن
argued استدلال کردن
listened پیروی کردن از
listen پیروی کردن از
followed پیروی کردن از
listening پیروی کردن از
conform پیروی کردن
go by پیروی کردن از
to do after پیروی کردن
listens پیروی کردن از
to follow the example of پیروی کردن از
conforming پیروی کردن
follows پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
conforms پیروی کردن
conformed پیروی کردن
theorised استدلال نظری کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorizing استدلال نظری کردن
theorises استدلال نظری کردن
theorizes استدلال نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to indulge one's passions پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
proved استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argue دلیل اوردن استدلال کردن
arguing دلیل اوردن استدلال کردن
proves استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argues دلیل اوردن استدلال کردن
argued دلیل اوردن استدلال کردن
prove استدلال کردن به اثبات رسانیدن
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
philosophical فلسفی
scepsis شک فلسفی
philosophic فلسفی
skepsisŠskepticŠetc شک فلسفی
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
poetico philosophic شعری و فلسفی
philosophical psychology روانشناسی فلسفی
aristotelianism سیستم فلسفی ارسطو
sects مکتب فلسفی بخش
sect مکتب فلسفی بخش
imitated پیروی کردن کپیه کردن
imitate پیروی کردن کپیه کردن
imitates پیروی کردن کپیه کردن
imitating پیروی کردن کپیه کردن
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
argumentation استدلال
argument استدلال
arguments استدلال
argumentum استدلال
inferring one thing from another استدلال
reasoning استدلال
ratiocination استدلال
logic استدلال
sequacity پیروی
subsequent پیروی
following پیروی
amenableness پیروی
subjection پیروی
imitation پیروی
imitations پیروی
reasoner استدلال کننده
paralogia استدلال پریشی
proponents استدلال کننده
inductive reasoning استدلال استقرایی
ratiocinator استدلال کننده
logical reasoning استدلال منطقی
deductive reasoning استدلال قیاسی
analogical reasoning استدلال سنجشی
analogical reasoning استدلال قیاسی
acatalepsia استدلال پریشی
thought استدلال تفکر
reasoning test ازمون استدلال
reasoning ability توانایی استدلال
idolism استدلال غلط
affective reasoning استدلال عاطفی
discursively ازروی استدلال
syllogistic reasoning استدلال قیاسی
paralogism استدلال غلط
idoliom استدلال غلط
thoughts استدلال تفکر
adducible قابل استدلال
proponent استدلال کننده
circular reasoning استدلال دوری
follows پیروی استنباط
pursuitmeter پیروی سنج
faddism پیروی از مد زودگذر
followed پیروی استنباط
religiousness پیروی مذهب
follow پیروی استنباط
law abidingness پیروی قانون
conscientiousness پیروی وجدان
orinality پیروی ابتکار
sectarianism پیروی از یک فرقه
sensuousness پیروی جسمانی
autonomy خود پیروی
conventionalism پیروی از رسوم
conformance پیروی متابعت
a priori استدلال پیش سوی
notionalist هواخواه استدلال نظری
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
parity of reasoning قیاس یا شباهت استدلال
objection مخالفت استدلال مخالف
objections مخالفت استدلال مخالف
theorist طرفدار استدلال نظری
analogist قیاس و استدلال کننده
theorists طرفدار استدلال نظری
dunces استدلال کننده موشکاف
dunce استدلال کننده موشکاف
probity پیروی دقیق از اصول
Taoism پیروی از طریقت چینی
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
manichaeism پیروی از دین مانی
heteronomy پیروی از قانون دیگری
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
islamism پیروی از دین اسلام
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
isolationism پیروی از سیاست انزوا
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
conventionality پیروی از سنت قدیم
scientism پیروی از روش علمی
psychologism پیروی از اصول روانی
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
casuistry استدلال غلط وغیر منطقی
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
out argue در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacy دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
boomerange دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
We shall be reasoning on the grounds that. . روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
reductive ad absurdum روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com