English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
Other Matches
settings خودگیری
setting خودگیری
primness خودگیری
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
amenableness پیروی
subsequent پیروی
sequacity پیروی
following پیروی
imitation پیروی
imitations پیروی
subjection پیروی
conventionalism پیروی از رسوم
go by پیروی کردن از
religiousness پیروی مذهب
law abidingness پیروی قانون
listens پیروی کردن از
to do after پیروی کردن
sensuousness پیروی جسمانی
to follow the example of پیروی کردن از
listening پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
listen پیروی کردن از
faddism پیروی از مد زودگذر
conscientiousness پیروی وجدان
followed پیروی استنباط
conform پیروی کردن
follows پیروی کردن از
conformed پیروی کردن
conforming پیروی کردن
conforms پیروی کردن
follows پیروی استنباط
sectarianism پیروی از یک فرقه
follow پیروی استنباط
follow پیروی کردن از
autonomy خود پیروی
orinality پیروی ابتکار
followed پیروی کردن از
conformance پیروی متابعت
pursuitmeter پیروی سنج
scientism پیروی از روش علمی
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
Taoism پیروی از طریقت چینی
manichaeism پیروی از دین مانی
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
psychologism پیروی از اصول روانی
probity پیروی دقیق از اصول
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
islamism پیروی از دین اسلام
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
conventionality پیروی از سنت قدیم
heteronomy پیروی از قانون دیگری
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
isolationism پیروی از سیاست انزوا
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
logic منطقی
logical trace رد منطقی
dialectic منطقی
dialectical منطقی
logical منطقی
rational منطقی
logistic منطقی
intralogical منطقی
argumentative منطقی
dialectician منطقی
not نه منطقی
argumentive منطقی
reasonable منطقی
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
logic diagram نمودار منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic design طراحی منطقی
logic design طرح منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic card کارت منطقی
logic board برد منطقی
logic board تخته منطقی
logic element عنصر منطقی
rational عقلانی منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic operation عمل منطقی
logic multiply ضرب منطقی
syllogism قیاس منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic gate دروازه منطقی
logical function تابع منطقی
logic function تابع منطقی
logical error خطای منطقی
logic error خطای منطقی
logic array ارایه منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logic add جمع منطقی
and ضرب منطقی
and جمع منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
consecution نتیجه منطقی
consequences نتیجه منطقی
or یای منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
consequence نتیجه منطقی
elench تکذیب منطقی
syllogism قضیه منطقی
logical multiply ضرب منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
syntaxic thought اندیشه منطقی
to stand to reason منطقی است
inconsequent فاقدارتباط منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
illogic غیر منطقی
unreasoning غیر منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logical representation نمایش منطقی
logical value مقدار منطقی
logicality منطقی بودن
rational expectations انتظارات منطقی
logical file فایل منطقی
logical file پرونده منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
logical expression مبین منطقی
non logical غیر منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
nonsequitur غیر منطقی
postulating قیاس منطقی
prelogical پیش منطقی
postulates قیاس منطقی
logical value ارزش منطقی
logical unit واحد منطقی
logical symbol علامت منطقی
logical record رکورد منطقی
logical record مدرک منطقی
logical product رکورد منطقی
logical operator عملگر منطقی
logical operations عملیات منطقی
logical operation عملکرد منطقی
logical operation عمل منطقی
logical not نفی منطقی
logical not نقص منطقی
rational numbers اعداد منطقی
logical sum جمع منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com