English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
Other Matches
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
cultivation جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
advancing پیشروی پیشروی کردن
advances پیشروی پیشروی کردن
advance پیشروی پیشروی کردن
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
advancing پیشروی
marches پیشروی
progression پیشروی
precession پیشروی
progress پیشروی
advance پیشروی
marched پیشروی
march پیشروی
victory پیشروی
proceedings پیشروی ها
progressions پیشروی
progression پیشروی
onrush پیشروی
advance پیشروی
head way پیشروی
marching پیشروی
advances پیشروی ها
victories پیشروی
improvement پیشروی
antecedence پیشروی
self advancement پیشروی نفس
gain ground پیشروی کردن
progressing پیشرفت پیشروی
progress پیشرفت پیشروی
progressed پیشرفت پیشروی
progresses پیشرفت پیشروی
advance force نیروی پیشروی
grind out پیشروی مختصر
law of progression قانون پیشروی
birl پیشروی باچرخیدن
advance پیشرفت پیشروی
advances : پیشروی پیشرفت
advances پیشرفت پیشروی
set forward فشار پیشروی
advancing پیشرفت پیشروی
marine transgression پیشروی دریا
axis of advance محور پیشروی
saltation پیشروی بتدریج
speed of advance سرعت پیشروی
lunging پیشروی ناگهانی خیز
lunges پیشروی ناگهانی خیز
heads up سمت مسیر پیشروی
lunge پیشروی ناگهانی خیز
advance march پیشروی حرکت به جلو
heads up وضعیت مسیر پیشروی
lunged پیشروی ناگهانی خیز
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
get by مخفیانه پیشروی کردن
sitzkrieg جنگ بدون پیشروی
advancing units یکانهای پیشروی کننده
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
steerage way پیشروی در سمت حرکت یکان
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
sternway پیشروی ناواز سمت پاشنه
blocked پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
lap course جهت پیشروی نوار مین روبی
advance variation واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
blocks پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
march نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
marched نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
contacts تماس
tangent تماس
tangents تماس
impacts تماس
contingence تماس
ding تماس
contact line خط تماس
impinging تماس
line of contact خط تماس
contact تماس
contacted تماس
taction تماس
contacting تماس
impact تماس
tangency تماس
angle of contact زاویه تماس
contact pressure فشار تماس
zone of contact ناحیه تماس
communicator شخص در تماس
contiguity برخورد تماس
area contact سطح تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
to be in contact تماس داشتن
tuch تماس دادن با
finish تماس انتهایی
corps a corps تماس بدنی
finishes تماس انتهایی
movement to contact حرکت به تماس
contact surface سطح تماس
contact point قطب تماس
contact patrol گشتی تماس
contact ratio نسبت تماس
contact lost تماس قطع شد
contact party گروه تماس
point of contact نقطه تماس
shock hazard خطر تماس
to be in rapport تماس داشتن
skims تماس اندک
skimmed تماس اندک
point contact تماس نقطهای
to bring into contact تماس دادن
contact flange فلانژ تماس
skim تماس اندک
going on نزدیکی تماس
interactional points نقاط تماس
contact area منطقه تماس
line to line fault تماس خطوط
contact area سطح تماس
contact diameter قطر تماس
contact angle زاویه تماس
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
phoned پاسخ به تماس در تلفن
movement to contact حرکت به اخذ تماس
tuch سر زدن تماس داشتن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
flattest تماس دو لبه اسکیت
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
contact تماس یافتن تماسی
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
break off قطع تماس با دشمن
touch panel صفحه حساس به تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
contacted تماس یافتن تماسی
osculation تماس اشتراک صفات
contact print چاپ به طریقه تماس
contact report گزارش اخذ تماس
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
contact backlash دنده کور تماس
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
telebrief تماس مستقیم تلفنی
phoning پاسخ به تماس در تلفن
phones پاسخ به تماس در تلفن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
contacts تماس یافتن تماسی
contact behavior رفتار تماس جویانه
phone پاسخ به تماس در تلفن
contacting تماس یافتن تماسی
flat تماس دو لبه اسکیت
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
grazing point نقطه تماس با مانع
synapse محل تماس دوعصب
galvanism تماس برق بابدن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
ground تماس دادن توپ با زمین
contacts محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contact محل اتصال تماس گرفتن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contacting محل اتصال تماس گرفتن
faded تماس باهدف از بین رفت
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com