Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
grind out
پیشروی مختصر
Other Matches
advance
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
پیشروی پیشروی کردن
advance
پیشروی پیشروی کردن
advancing
پیشروی پیشروی کردن
precise
مختصر کردن مختصر
progress
پیشروی
advancing
پیشروی
advances
پیشروی ها
advance
پیشروی
precession
پیشروی
victory
پیشروی
victories
پیشروی
progressions
پیشروی
progression
پیشروی
onrush
پیشروی
progression
پیشروی
advance
پیشروی
antecedence
پیشروی
march
پیشروی
marched
پیشروی
marches
پیشروی
marching
پیشروی
proceedings
پیشروی ها
improvement
پیشروی
head way
پیشروی
speed of advance
سرعت پیشروی
advance force
نیروی پیشروی
axis of advance
محور پیشروی
self advancement
پیشروی نفس
set forward
فشار پیشروی
gain ground
پیشروی کردن
law of progression
قانون پیشروی
progressed
پیشرفت پیشروی
marine transgression
پیشروی دریا
saltation
پیشروی بتدریج
birl
پیشروی باچرخیدن
progressing
پیشرفت پیشروی
advances
: پیشروی پیشرفت
advance
پیشرفت پیشروی
advances
پیشرفت پیشروی
progresses
پیشرفت پیشروی
advancing
پیشرفت پیشروی
progress
پیشرفت پیشروی
advance march
پیشروی حرکت به جلو
advancing units
یکانهای پیشروی کننده
sitzkrieg
جنگ بدون پیشروی
lunges
پیشروی ناگهانی خیز
get by
مخفیانه پیشروی کردن
ground grainer
مهاجمی که پیشروی میکند
heads up
وضعیت مسیر پیشروی
heads up
سمت مسیر پیشروی
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
lunge
پیشروی ناگهانی خیز
lunging
پیشروی ناگهانی خیز
lunged
پیشروی ناگهانی خیز
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
steerage way
پیشروی در سمت حرکت یکان
sternway
پیشروی ناواز سمت پاشنه
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocks
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
advance variation
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
lap course
جهت پیشروی نوار مین روبی
chains
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
accompanying fire
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
heads up display
وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
incomprehensive
مختصر
succinct
<adj.>
مختصر
gnomical
مختصر
succinct
مختصر
abridged
مختصر
briefer
مختصر
grammalogue
مختصر
abbreviated
مختصر
summary
مختصر
short
<adj.>
مختصر
summaries
مختصر
curt
<adj.>
مختصر
compend
مختصر
febricula
تب مختصر
concise
<adj.>
مختصر
abstracted
مختصر
sums
مختصر
sum
مختصر
partial
مختصر
short term
مختصر
briefest
مختصر
shorter
مختصر
synoptic
مختصر
viz
مختصر
terse
مختصر
little
مختصر
concise
مختصر
terser
مختصر
tis
مختصر ti is
epitome
مختصر
tersest
مختصر
laconically
مختصر گو
short
مختصر
laconic
مختصر گو
fleeting
<adj.>
مختصر
shortest
مختصر
briefed
مختصر
brief
مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
abridge
مختصر کردن
tiffin
ناهار مختصر
short and sweet
<idiom>
مختصر ومفید
velitation
جنگ مختصر
apercu
خلاصه مختصر
shortener
مختصر کننده
lacanic
مختصر و مفید
let us be brief
مختصر کنیم
my initials are s.h
امضای مختصر من
handlist
فهرست مختصر
paraph
امضای مختصر
petit mal
صرع مختصر
potluck
غذای مختصر
scumble
مالش مختصر
compendium
مختصر کوتاهی
simplifier
مختصر کننده
comedietta
کمدی مختصر
cheep
اشاره مختصر
briefly speaking
مختصر کنیم
inking
اطلاع مختصر
telegraphic
تلگرافی مختصر
tots
یادداشت مختصر
squabbling
نزا مختصر
concisely
بطور مختصر
pithy
مختصر ومفید
flashes
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
contracted
مختصر محدود
brief
کوتاه مختصر
tendency
علاقه مختصر
squabbles
نزا مختصر
squabbled
نزا مختصر
tot
یادداشت مختصر
briefer
کوتاه مختصر
briefest
کوتاه مختصر
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
squabble
نزا مختصر
tendencies
علاقه مختصر
synopsis
اجمال مختصر
clicked
صدای مختصر
clicks
صدای مختصر
synopses
اجمال مختصر
summary
خلاصه مختصر
brachygraphy
مختصر نویسی
briefed
کوتاه مختصر
summaries
خلاصه مختصر
shorthand
مختصر نویسی
snacks
خوراک مختصر
snack
خوراک مختصر
click
صدای مختصر
flash
روشنایی مختصر
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
feather
فشار مختصر به گاز
spot
زمان مختصر لحظه
bywords
اشاره یانگاه مختصر
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
simplification
تسهیل مختصر سازی
simplifications
تسهیل مختصر سازی
pulls
برتری جزئی و مختصر
pittance
کمک هزینه مختصر
byword
اشاره یانگاه مختصر
spots
زمان مختصر لحظه
pull
برتری جزئی و مختصر
metastable
دارای ثبات مختصر
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
compendious
موجز مختصر ومفید
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse
بنای استحکامی مختصر
in a nutshell
بطور خیلی مختصر
shortens
مختصر کردن کاستن
shortened
مختصر کردن کاستن
shorten
مختصر کردن کاستن
prospectus
شرح حال مختصر
prospectuses
شرح حال مختصر
look in
دیدن کردن مختصر
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com