Dictiornary-Farsi | پیمانه درجه دار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
graduate	پیمانه درجه دار
graduates	پیمانه درجه دار
graduating	پیمانه درجه دار


Search result with all words

gaduate	لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
Other Matches

bushels	پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushel	پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
scoop	پیمانه
gauge	پیمانه
gauge=gage	پیمانه
mods	به پیمانه
scooped	پیمانه
scoops	پیمانه
modulus	پیمانه
modulo	به پیمانه
module	پیمانه
mod	به پیمانه
scooping	پیمانه
gauged	پیمانه
modulo	پیمانه n
measuring glass	پیمانه
modules	پیمانه
short measure full measure	پیمانه کم
measure	پیمانه
gauges	پیمانه
mete	پیمانه
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
decalitre	پیمانه ده لیطری
gauges	پیمانه کردن
cannikin	پیمانه کوچک
commensurableness	هم پیمانه بودن
module	اتاقک پیمانه
gauge	پیمانه کردن
hosghead	پیمانه مایعات
modules	اتاقک پیمانه
canikin	پیمانه کوچک
gauged	پیمانه کردن
modulo two sum	مجموع به پیمانه دو
gage=gauge	پیمانه اندازه
decaliter	پیمانه ده لیتری
modulo n check	مقابله به پیمانه
load module	پیمانه بارشو
modularization	پیمانه بندی
short measure full measure	پیمانه تمام
kilderkin	پیمانه ابجو
measure of capacity	پیمانه فرفیت
dosing pump	پمپ پیمانه
dry measure	پیمانه خشکبار
yardsticks	مقیاس پیمانه
modulo n counter	شمارنده به پیمانه
yardstick	مقیاس پیمانه
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
measure	پیمانه کردن سنجیدن
That jar is broken and that measure spilt . <proverb>	آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
chauldron	پیمانه زغال برابر1296 لیتر
it is quite another story now	ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
pint	پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pints	پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
hutch	نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
hutches	نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
commensurably	چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
pottle	پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
measure	پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
wineglass	لیوان شراب پیمانه شراب
memory module	ماژول حافظه پیمانه حافظه
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
high-class	درجه یک
elevation	درجه
gauged	درجه
top-notch	درجه یک
aquastat	درجه
elevations	درجه
classy	درجه یک
gauge	درجه
echelons	درجه
echelon	درجه
nobby	درجه یک
slap-up	درجه یک
number one	درجه یک
gauges	درجه
second class	درجه 2
second class	درجه دو
third rate	درجه سه
grades	درجه
third-rate	درجه سه
rank	درجه
run of the mine	بی درجه
ranked	درجه
lengths	درجه
length	درجه
ranks	درجه
proportion	درجه
proportions	درجه
scalage	درجه
top hole	درجه یک
tophole	درجه یک
topnotch	درجه یک
marks	درجه
mark	درجه
grade	درجه
degree	درجه
degrees	درجه
copesetic	درجه یک
rate	درجه
gauge=gage	درجه
equally <adv.>	به یک درجه
second rate	درجه دو
scale	درجه
first string	درجه یک
chinical t.	درجه
just as well <adv.>	به یک درجه
top	درجه یک
second-rate	درجه دو
clinical thermometer	درجه
low grade	کم درجه
title	درجه
gauge glass	درجه اب
gage	درجه
rates	درجه
pitches	درجه
kyu	درجه
pitch	درجه
first class	درجه یک
copacetic	درجه یک
gage=gauge	درجه
titles	درجه
degree of compaction	درجه تراکم
quadratic equation	معادلات درجه دو
ninths	درنهمین درجه
degree of centralization	درجه تمرکز
degree of advancement	درجه پیشرفت
berated	خلع درجه
d.p	درجه بسپارش
fuel grade	درجه سوخت
gaduate	درجه دار
ninth	درنهمین درجه
dan	درجه درکاراته
berating	خلع درجه
first water	درجه اول
berates	خلع درجه
berate	خلع درجه
degree of curve	درجه انحناء
degree of dissociation	درجه تفکیک
degree of freedom	درجه ازادی
reversible elbow	زانوی 09 درجه
inferiors	درجه دوم
inferior	درجه دوم
stages	درجه مرحله
stage	درجه مرحله
dot pitch	درجه نقطه
royal honor	درجه سلطنتی
efficacity	درجه تاثیر
eldership	ارشدیت درجه
electrical degree	درجه الکتریکی
elevating arc	قطاع درجه
elevation circle	قطاع درجه
elevation scale	مقیاس درجه
elevation scale	طبلک درجه
salinity	درجه شوری
first class	درجه اول
first class brick	اجر درجه یک
whither	بکدام درجه
degree of crystalinity	درجه بلورینگی
quarternary canal	کانال درجه 4
degree of polymerization	درجه بسپارش
third-rate	درجه سوم
degree of precision	درجه دقت
third rate	درجه سوم
first rate	نخستین درجه
degree of relationship	درجه خویشاوندی
degree of saturation	درجه اشباع
degree opulence	درجه توانگری
first rate	درجه اول
rear sight	شکاف درجه
puny	درجه پست
battle sight	شکاف درجه
baume degree	درجه بومه
in the highest d.	به منتها درجه
brick layer	بنای درجه دو
calibration	درجه بندی
fluidity	درجه سفتی
octan rating	درجه اکتان
clumps	درجه سردوشی
clumping	درجه سردوشی
clumped	درجه سردوشی
clump	درجه سردوشی
honor	درجه نشان
bar sight	ستون درجه
bar sight	شکاف درجه
minimum elevation	حداقل درجه
pinnacle	منتهی درجه
pinnacles	منتهی درجه
quantum	درجه میزان
magna cum laude	با درجه عالی
adjustability	درجه انطباق