English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
foundation soil پی ریزی ساختمان
Other Matches
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
moulting پر ریزی موی ریزی
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
planning directive دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
gravelling شن ریزی
molt پر ریزی
tininess ریزی
shrouding شن ریزی
deplumation پر ریزی
inpouring تو ریزی
foundation پی ریزی
green sand molding قالب ریزی تر
modeller طرح ریزی
foundation پی ریزی اساس
discharge برون ریزی
programming برنامه ریزی
fineness ریزی دانه ها
minuteness ریزی ناچیزی
discharges برون ریزی
projection طرح ریزی
grouting دوغاب ریزی
fineness modulus مدول ریزی
iron foundry اهن ریزی
suffusion زیر ریزی
earthwork خاک ریزی
gravelling سنگ ریزی
scheming طرح ریزی
projections طرح ریزی
filling خاک ریزی
egestion بیرون ریزی
effusion برون ریزی
casting چدن ریزی
foundry چدن ریزی
evacuation برون ریزی
projecting طرح ریزی
bloodbath خون ریزی
bloodbaths خون ریزی
budgeting بودجه ریزی
foundries چدن ریزی
modelling طرح ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
planning طرح ریزی
effusions برون ریزی
outflow بیرون ریزی
outflows بیرون ریزی
designment طراح ریزی
concrete work بتن ریزی
circumfusion دور ریزی
chumming طعمه ریزی
cast iron چدن ریزی
libation ساغر ریزی
libations ساغر ریزی
bellfounding زنگ ریزی
fillings خاک ریزی
acting out برون ریزی
actification سرکه ریزی
landslips فرو ریزی
landslip فرو ریزی
sweat عرق ریزی
sweating عرق ریزی
sweats عرق ریزی
perspiration عرق ریزی
rip rap سنگ ریزی
schematization برنامه ریزی
placing concrete بتن ریزی
purges برون ریزی
schematization طرح ریزی
purged برون ریزی
purge برون ریزی
managements برنامه ریزی
retropulsion درون ریزی
management برنامه ریزی
modular construction ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
projects طرح ریزی کردن
production planning برنامه ریزی تولید
product planning برنامه ریزی محصولات
project کاربرنامه ریزی شده
central planning برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
career planning طرح ریزی مشاغل
bloodguiltiness خون ریزی ناحق
projected کاربرنامه ریزی شده
projects کاربرنامه ریزی شده
bottom pouring plate صفحه سری ریزی
projected طرح ریزی کردن
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
educational planning برنامه ریزی اموزشی
constructed طرح ریزی کردن
embank خاک ریزی کردن
constructing طرح ریزی کردن
ex ante برنامه ریزی شده
financial planning برنامه ریزی مالی
construct طرح ریزی کردن
discharge of affect برون ریزی هیجانی
timing برنامه ریزی زمانی
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
corporate planning برنامه ریزی شرکت
curriculum development برنامه ریزی درسی
ballast شن ریزی مصالح شکسته
preplanned طرح ریزی شده
development planning برنامه ریزی توسعه
dietetics برنامه ریزی غذایی
constructs طرح ریزی کردن
outlined طرح ریزی کردن
moulds قالب ریزی کردن
road embankment خاک ریزی جاده
explosion بیرون ریزی سروصدا
explosions بیرون ریزی سروصدا
rural planning برنامه ریزی روستائی
projectable قابل طرح ریزی
salamander مجرای شمش ریزی
moulded قالب ریزی کردن
mould قالب ریزی کردن
outlines طرح ریزی کردن
outlining طرح ریزی کردن
rip par in dam slope سنگ ریزی در شیب سد
quantitative programming برنامه ریزی کمی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
outline طرح ریزی کردن
molded قالب ریزی کردن
molds قالب ریزی کردن
jettison به دریا ریزی محموله
jettisoned به دریا ریزی محموله
contriving طرح ریزی کردن
contrives طرح ریزی کردن
contrived طرح ریزی کردن
contrive طرح ریزی کردن
founds قالب ریزی کردن
found قالب ریزی کردن
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
programs برنامه ریزی کردن
jettisoning به دریا ریزی محموله
jettisons به دریا ریزی محموله
programming methods روشهای برنامه ریزی
regional planning برنامه ریزی منطقهای
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
family planning برنامه ریزی خانواده
program برنامه ریزی کردن
project طرح ریزی کردن
fineness modulus مدول ریزی و نرمی
state planning برنامه ریزی دولتی
plan طرح ریزی کردن
plan برنامه ریزی کردن
imperative planning برنامه ریزی اجباری
plans طرح ریزی کردن
plans برنامه ریزی کردن
type metal فلز حروف ریزی
gun metal فلز توپ ریزی
gun bronz برنز توپ ریزی
design طرح ریزی کردن
planning cycle دوره برنامه ریزی
programmed برنامه ریزی شده
structures پی ریزی کردن ساختار
planning horizon افق برنامه ریزی
planning horizon مدت برنامه ریزی
planning model الگوی برنامه ریزی
plot طرح ریزی کردن
transfer molding قالب ریزی انتقالی
structuring پی ریزی کردن ساختار
stokehold محل سوخت ریزی
national planning برنامه ریزی ملی
optimal planning برنامه ریزی بهینه
develop برنامه ریزی و تولید
develops برنامه ریزی و تولید
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
macroplanning برنامه ریزی کلان
overall planning برنامه ریزی کلی
linear programming برنامه ریزی خطی
mold قالب ریزی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com