Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
uncharged
چاشنی گذاری نشده
Other Matches
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
primming
چاشنی گذاری کردن
unnumbered
شماره گذاری نشده
uncharged
خرج گذاری نشده
unvalued policy
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
incomplete
انجام نشده پر نشده
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
amorce
چاشنی
detonator
چاشنی
dressings
چاشنی
sauce
چاشنی
destructor
چاشنی
stuffing
چاشنی
primer
چاشنی
primers
چاشنی
sauces
چاشنی
flavouring
چاشنی
flavourings
چاشنی
cap
چاشنی
capped
چاشنی
devices
چاشنی
percussion cap
چاشنی
percussion caps
چاشنی
flavorings
چاشنی
capsules
چاشنی
capsule
چاشنی
seasoning
چاشنی
detonators
چاشنی
dressing
چاشنی
flavoring
چاشنی
device
چاشنی
salmagundi
چاشنی
fuze
چاشنی
safety fuze
چاشنی
ignitor
چاشنی
igniter
چاشنی
detonating charge
چاشنی
lure
چاشنی
lured
چاشنی
lures
چاشنی
luring
چاشنی
percussion caps
چاشنی ضربتی
garniture
تزیین چاشنی
defusing
چاشنی کشیدن
defuses
چاشنی کشیدن
primed
چاشنی گذاشتن
defused
چاشنی کشیدن
defuse
چاشنی کشیدن
detonation cord
فتیله چاشنی
percussion cap
چاشنی ضربتی
relishing
چاشنی ذوق
electric primer
چاشنی الکتریکی
primes
چاشنی گذاشتن
garnished
چاشنی زدن
flash fuze
چاشنی الکتریکی
prime
چاشنی گذاشتن
garnishes
چاشنی زدن
ketchup
چاشنی غذا
relishes
چاشنی ذوق
garnish
چاشنی زدن
relish
چاشنی ذوق
relished
چاشنی ذوق
tutti frutti
چاشنی میوهدار
detonating cord
مدار چاشنی
sauce
چاشنی زدن به
spice
چاشنی غذا
primer pouch
محفظه چاشنی
spiced
چاشنی غذا
adapter booster
چاشنی خوران
primer seat
مقر چاشنی
spices
چاشنی غذا
cannon primer
چاشنی توپ
blasting cap
کلاهک چاشنی
seasoner
چاشنی زننده
sauces
چاشنی زدن به
ignition cap
کلاهک چاشنی
destructor
چاشنی انفجاری
detonation cap
کلاهک چاشنی
igniting powder
خرج چاشنی
spicing
چاشنی غذا
igniter train
مجموعه چاشنی
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
French dressing
چاشنی سالاد فرانسوی
sauce boat
فرف چاشنی خوری
garnish
چاشنی زدن به ارایش
sauce-boat
فرف چاشنی خوری
garnishes
چاشنی زدن به ارایش
activate
چاشنی مین را کشیدن
garnished
چاشنی زدن به ارایش
flavor
چاشنی زدن به معطرکردن
melinite
مخصوص تهیه چاشنی
igniting primer
چاشنی مشتعل کننده
seasoned
دوران چاشنی زدن
flavors
چاشنی زدن به معطرکردن
flavored
چاشنی زدن به معطرکردن
season
دوران چاشنی زدن
chutney
یکنوع چاشنی غذا
sauce-boats
فرف چاشنی خوری
seasons
دوران چاشنی زدن
condiment
چاشنی ادویه زدن
primer leak
نشد کردن چاشنی
adhesion agent
چاشنی چسب افزا
safing
چاشنی برداری کردن
cannon primer
چاشنی خرج توپ
primer leak
خروج گازاز ته چاشنی
primer pouch
کیف یافانوسقه چاشنی
primer setback
عقب نشستن چاشنی
precussion detonator
چاشنی ضربتی یا دنگی
initiator
چاشنی مشتعل کننده
condiments
چاشنی ادویه زدن
au naturel
ساده و بدون چاشنی
flavour
چاشنی زدن به معطرکردن
flavours
چاشنی زدن به معطرکردن
flavours
چاشنی مزه دار کردن
initiator
چاشنی اولیه خرج ابتدایی
gamy
چاشنی زده افتضاح اور
firing mechanism
چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
flavor
چاشنی مزه دار کردن
hung striker
چاشنی عمل نکرده نارنجک
hung striker
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
electric squib
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
flavors
چاشنی مزه دار کردن
flavored
چاشنی مزه دار کردن
salad dressing
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressings
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
gamey
چاشنی زده افتضاح اور
squibs
چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavour
چاشنی مزه دار کردن
squib
چاشنی خرج راکتهای دریایی
cock
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squibs
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
cocks
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
to dress
[salad]
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
mayonnaise
نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
cocking
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squib
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
soy
سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activates
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
uncharged
پر نشده
unbowed
خم نشده
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
indention
تو گذاری
lineation
خط گذاری
coding
کد گذاری
unset
ثابت نشده
unsaturate
اشباع نشده
unbroken
رام نشده
inedited
منتشر نشده
uncharted
اکتشاف نشده
the date was not specified
نشده بود
unpremediated
تصور نشده
unworn
کهنه نشده
unsaved
پس انداز نشده
unsaturated
اشباع نشده
unsettled
تصفیه نشده
unshod
نعل نشده
in sheets
صحافی نشده
increate
افریده نشده
unpolished
پرداخت نشده
unthickened
تغلیظ نشده
inextinct
نیست نشده
unstudied
مطالعه نشده
unsocialized
اجتماعی نشده
unsight
دیده نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com